۱۳۸۹ آبان ۲۹, شنبه

خسروپرویز ساسانی بخش 1 (نوشته‌های بلاگ پیشین من - تازی ستیز آریایی)


از راست به چپ :‌خسروپرویز؛ شهبانو شیرین؛ نجیب‌زاده‌ی گیو


بهرام چوبين كه يكي از ژنرال هاي بزرگ هرمزد چهارم بود، پس از اهانت وی بر او شوريد و بر آن شد تاج و تخت ساسانيان را به چنگ آورد، هم‌چنان که بهرام به سوی تیسپون پیش می‌رفت، هرمزد به دست دو برادر زنش "بندوی" و "بستام" کشته شد و آنها خسرو را به شاهي برگزيدند. ولی خسروپرویز کینه‌ی آن‌ها را بر دل گرفت و در پی زمانی بود که با استوار ساختن پایه‌های تخت پادشاهی، بتواند از کشندگان پدرش انتقام بکشد. برخی بر اين گمانند كه خسرو پرویز از اندیشه‌ی دو دایی خود آگاهی داشته است.ولی چنين نبوده است ، چرا كه این پادشاه پس از استوار ساختن ستون‌های پادشاهی خود، به سختي دايي‌هاي خود را مجازات كرد و خدمت‌هاي بندوي و بستام به او باعث نشد که خون پدر خود را فراموش نماید. سخنانی نیز به او منسوب است که به هنگام مجازات دایی خود از جنایتی که با کشتن پدرش در حق وی مرتکب شده‌اند، سخن رانده است.


بهرام چوبين – این نابغه‌ی نظامی ایران باستان - که گویند به دلیل قامت بسیار بلند و اندامی نیرومند و ورزیده به -چوبین- مشهور گشته بود، سردار بزرگي بود که توانسته بود با ارتشی کم‌شمار ولی ورزیده، 300 هزار نفر از سپاهیان مهاجم ترك را تار و مار کند و پادشاه آنها را نیز به هلاکت برساند ، ولي افسوس كه طمع دست يابي به تاج و تخت ايران او را از وفاداري به شاهنشاه جديد بازداشت، چرا که او از هرمزد كينه‌ي شخصي داشت و هرمزد نیز چشم از جهان فرو بسته بود، پس بهتر آن بود كه به فرمان خسروپرويز درآيد و به جنگ برادرکشی تن در ندهد؛ ولی چنین نکرد. او ارتشي نيرومند زير فرمان داشت و از آنجا كه بين سربازانش از محبوبيت بسياري برخوردار بود، ياغي‌گري او سبب طغیان نیروهایش نمی‌شد، ضمن آنكه سربازان به نبوغ نظامي او آگاه بودند و مي‌دانستند كه بيهوده سربازان را به كشتن نخواهد داد. نسب او هم به خاندان بزرگ و نيرومند مهران مي رسيد و این جریانات طمع وی را برای ربایش تاج و تخت افزون می‌ساخت.


خسروپرويز با ارتش خود براي مقابله با آن سردار سركش به سوي او شتافت و دو رقيب تاج و تخت در حوالی نهروان به يك‌ديگر برخوردند، جنگاوران سپاه بهرام چوبین از روحيه‌اي بسيار نیرومند برخوردار بودند، زيرا به پيروزي‌هاي نظامي بسياري دست يافته بودند و قائده اين بوده است كه وقتي سربازي در چند جنگ بزرگ شركت می‌کرد و زنده می‌ماند، داراي روحیه‌ی جنگی بسیار نیرومندی می‌شد و همین مورد یک عامل برتری بی‌همتا بر دیگر سربازان به‌شمار می‌رفت و ارزش جنگی او را بسیار افزون می‌بخشید. این نکته به صورتی غیر مستقیم به فرمانده‌ی نظامی یک ارتش مربوط بود. سربازان هنگامی که یک فرمانده‌ی لایق که جنگ‌های بسیاری را با پیروزی پشت سر نهاده بود، آن‌ها را فرماندهی می‌کرد، دارای روحیه‌ی بالاتری بودند تا هنگامی که یک سردار عادی هدایت ارتش را بر عهده می‌گرفت و این دو دلیل داشت: نخست آن‌که سربازان می‌دانستند که فرمانده‌ی لایق در تاکتیک‌های جنگی تواناست و مهارت بالای او در هدایت ارتش سبب کشتار بیهوده‌ی سربازان سپاه نخواهد شد. از سوی دیگر فرمانده‌ی خود را هم‌چون الگو می‌نگریستند و در تلاش بودند که بتوانند در دلاوری و لیاقت هم‌چون او باشند.


ارتش خسروپرویز که از نظر شمار نفرات از سپاهیان بهرام چوبین ضعیف‌تر بود، نتواست در مقابل هجوم نيروهاي بهرام تاب بياورد ، با متلاشی شدن یکی از جناح‌های ارتش خسرو - که با پیوستن بخشی از سپاهیان عمدتاً پارتی خسروپرویز به ارتش بهرام روی داد - او پایداری در برابر سردار سرکش را به دلیل به پیش آمدن وضعیت خطرناک و احتمال خطر محاصره، بیهوده دید و از این روی به ناچار با باقی‌مانده سپاه خود شتابان به سوی تیسپون عقب نشست.


ارتش بهرام چوبین به شهر نزديك شد و خسرو كه سپاهیان کافی برای ستیز با او در اختیار نداشت ، براي نجات تاج و تخت ساسانی و تن‌ در ندادن به ننگ اسارت، به ناچار به سوي آنتيوخ ( انطاكيه كنوني ) شتافت تا از امپراتور روم خاوری یاری بخواهد. امپراتور روم "موريس" پس از آن‌که وی را با احترام بسیار پذیرفت، دختر خود "مريم" را به خسروپرویز داد، ارتشي در اختيار او گذاشت و یکی از سرداران مجرب خویش را تحت فرمان خسرو نهاد تا به ايران بازگردد و تاج و تخت خود را باز پس گيرد. خسرو پرويز پیشروی به سوی ایران را آغاز کرد و در راه ارتشي را كه از سوي بهرام فرستاده شده بود در هم كوبيد و با پيشروي به سوي تيسفون بهرام را وادار به گريز به سوي خاقان قبایل کاشغر كرد. ایرانیانی که امروزه از هر دروغی برای بدنام ساختن خسروپرویز بهره‌ می‌جویند، برای آن‌که بهرام چوبین را همانند قهرمانی برتر نشان داده و چهره‌ی خسروپرویز را نیز مخدوش کنند، می‌گویند که او برای اینکه جنگ برادرکشی درنگیرد، به سوی خاقان کاشغر رفت. حال آن‌که استدلال این‌ها سست و بی‌پایه است. اگر بهرام چوبین از جنگ برادر کشی بیزار بود، از همان ابتدا درفش طغیان بر نمی‌افراشت و یا دست کم پس از مرگ هرمزد، به پیشنهاد خسرو مبنی بر سازش تن در داده و جنگ خانگی را به پایان می‌رسانید. ولی چنین نکرد و در آخر هم زمانی به سوی خاقان پناه برد که نه توان ارتشی نیرومندی برای پایداری در برابر خسروپرویز داشت و نه بزرگان ایران‌زمین با پادشاهی او هم‌سو بودند. نیک پیداست که بهرام چوبین مردی بسیار دلاور، گستاخ، نیرومند، و دارای صفاتی نیکو و مردانه بوده و اصل سخن این‌که از هرجهت یک "آریایی" به‌شمار می‌رفته است. از این رو حرمت نهادن به این پهلوان باستانی ایران زمین بایسته است و هرگز بنای تازش به وی نیست.

اسپهبد بهرام چوبین و کاهن بانوی معبد آناهیتا

اندازه‌ی بزرگ‌تر با کلیک به‌روی فرتور در دسترس است


باری... خسرو پرويز در سال 591 میلادی با در هم کوبیدن سپاهیان بهرام راه خود را به سوی قلب ایران‌شهر هموار کرده و با ارتش خود وارد تیسپون شده و تاج پادشاهی را دوباره بر سر نهاد. امپراتور روم شرقي از روي مهرباني و مردانگي اين ارتش را در اختيار خسرو قرار نداد، بل‌كه مي‌شود گفت بخش بزرگ ارمنستان، گرجستان ، و بعضي شهر هاي مسيحي نشين ميانرودان چون آميدا و نصيبين را دريافت نمود. خسروپرويز از اين پيشامد بسیار رنجور بود و در پي فرصتي مي‌گشت تا اين سرزمین‌ها را به ايران‌زمین باز گرداند. ولي شرف او اجازه‌ي خيانت به ياري رسان خويش را نمي داد و از سویی پیمان‌شکنی از اعتبار او به شدّت می‌کاست. از جهتی این فرصت خوبی برای خسروپرویز بود تا اصلاحات انوشیروان و هرمزد را دنبال نماید.


انوشيروان پس از درهم كوبيدن اقوام نا‌متمدّن مرزهای شمال شرقی آرامشی -هرچند گذرا - برای آن نواحی پدید آورد و پس از آن نیز یورش گسترده‌ی اقوام ترک به‌دست نابغه‌ای چون بهرام چوبین در هم شکسته شد. از سویی، ازدواج خسروپرویز و دختر امپراتور روم خاوری امكان درگيري ايران و روم را تقريباً از ميان برده بود و انتظار تازشی از سوي روم نمي‌رفت. پادشاه ایران از اين سازش دائمي بهره برد و امور كشور را سازمان داد. شاهرگ‌ها و راه‌های اقتصادی سروسامان یافتند. با دنبال کردن اصلاحات کشوری سبب بهره‌وری بیشتر در کشاوری شد. با اصلاحاتی در سیستم مالیات‌گیری و دادن امتیاراتی به طبقاتی که اکثریت جامعه‌ی ایران آن روزگار را تشکیل می‌دادند، قدرت بزرگان و اشراف بسیار كاسته شد و همين موجب كينه‌ي آنها از شاهنشاه و محبوبيت او ميان دیگر مردمان ایران‌زمین گشت.


بهرام گیان‌سپار (آریانژاد)


ادامه دارد...




هیچ نظری موجود نیست: