۱۳۸۹ آبان ۷, جمعه

برای اَبَرشاهنشاهِ دلیر ایران‌زمین - کوروش بزرگ




روز جهانیِ کوروشِ برزگ فرخنده باد.

زندگی این اَیَرمردِ آریایی سرشار از شکوه و شگفتی است. ولی ما میهن‌پرستان ایران‌زمین از این‌که لیبرال‌ها و غرب‌زدگان بخواهند این بزرگ‌مرد را به سود خود مصادره کرده و او را نه یک پهلوان آریایی، که یک شخصیت سست‌عنصر  و لیبرال‌منش بنمایانند، خرسند نخواهیم بود. امروزه ژستِ روشن‌فکری و روشن‌فکرنمایی را به خوبی در میان بسیاری از میهن‌پرست‌نمایان به چشم می‌بینیم. این‌ها که بی‌گمان مایه‌ی ننگِ هر نژاد و تباری هستند، با خیانت پیشگی خاص خود مدام به نشخوار چرندیاتی می‌پردازند که ریشه‌شان بی‌گمان یا از بیابان‌های تازیان برخواسته است و یا از فرهنگِ ذلیل‌پرورِ جهودان پدیدار گشته. این‌ها با ارائه‌ی یک چهره‌ی دروغین از شاهنشاه بزرگِ ایران‌زمین بر‌آن بوده و هستند که کوروش را هم‌چون خیانت‌بیشگان جهان‌وطن نشان داده و هرگونه تعصّبِ ایران‌پرستی و نژادگرایی او را منکر بشوند. این‌ها می‌خواهند بگویند که کوروش بزرگ هیچ ملتی را برتر از دیگری نمی‌دانست و انیرانیان را نیز با ایرانیان برابر می‌پنداشت. می‌خواهند بگویند که سودهای میهن و مردمش را بر منافع دیگر کشورها مقدم‌تر نمی‌شمرد. می‌خواهند به‌ما بگویند که کوروش پدر جهانیان بود و نه فقط ایرانیان. حتی پای خود را فراتر گذاشته و گستاخانه می‌خواهند به‌گونه‌ای ریشه‌ی عوام‌فریبیِ دموکراسی و لیبرالیسم را به دلیرمردی نسبت دهند که بر اساس آموزه‌های ورجاوند ایران‌زمین رشد کرده بود و هم‌چون هر ایرانیِ راستینِ دیگری میهنش را از دیگر کشورها و مردمش را از دیگر مردمان برتر می دانست.


 اوج گسترش شاهنشاهی هخامنشی

هنگامی که این سخنان را بر زبان می رانیم،جماعت نام‌برده، بی‌خِرَدی خویش را نمایا‌ن‌تر ساخته و سنگ‌نبشته‌ی کوروش بزرگ را به رخ ما می کشند. این خِرَدباخته‌گان در اثر مغزشویی‌های جهودیزم بین‌الملل براین باورند که هرکه نژادگرا باشد، پس حتماً خونریز و بی‌رحم است و چون کوروش چنین نبوده، پس باورهایش نیز بی‌گمان در تضاد با این مکتب کهن ایران‌زمین بوده است.

 هنگامی که کارنامه‌ی ننگین و پراز جنایت حکومت‌های سردمدار دموکراسی را ورق می‌زنیم، می‌بینیم که این جانوران در مواردی حتی از کشتار کودکان شیرخوار، حیوانات و حتی نابودی گیاهان و "همه‌چیزِ" دشمنِ خود فروگذار نکرده‌اند.  یونان باستان -سرمدار دموکراسی دنیا-تاریخی پر از ناجوانمردی و جنایت دارد و بخشی از دوره‌ی روم - که حکومت جمهوری برپا بود - برده‌داری رومیان به‌حدی رسیده بود که شمار بردگان‌شان بر شمار خود رومیان نیز افزون بود. ولی در همان دوره که ایران‌زمین اسیر چنین اندیشه‌ها و مکاتب پلید و عوام‌فریبی نبود و بنابرگفته‌ی سینه‌چاکان یونان و روم  حکومتی -استبدادی- داشت، هیچ‌گونه اثری از پدیده‌ی وحشیانه‌ی برده‌داری یافت نمی‌شد... اگر هم دوران مدرن را بنگریم، باز هم جنایت می‌بینیم و بس. چنان‌چه آمریکا در اقدامی بس‌ وحشیانه - که آدمی می‌مانَد که چه نامی بر آن گذارَد - دست به بمباران اتمی مردمانی یازید که حس میهن‌پرستی و دلاوری شان مانعی بود تا بتوانند یوغ و قلاده‌ی جهودیسم بین‌الملل را بر گردن خویش بیفکنند. ولی امروزه تمام تمرکز همین جنایت‌کاران دیروز و امروز در تازش به مبانی نژادگرایی است و چنین‌ می‌نمایانند اگر دسته‌ای نژادگرا در طول تاریخ دست به کشتار دیگر نژادها یازیده‌اند، پس هر نژادگرایی چنین است ونه تنها باید این مکتب کهن را - که در سرشت هر انسان و بل‌که هرجانداری هست - نابود کرد، از سویی نیز باید نژادهای اصیل را نیز به آمیختن با نژادهای فروتر از خود واداشت تا پاکی خون خویش را از کف داده و احتمال هرگونه خطر زایش یک حکومت جوان و نژادگرای دیگر را به صفر برسانند.

چنین خواسته‌اند که مردم نژاد را تنها در "رنگ‌ پوست" خلاصه کرده و نزد خود در شگفتی فرو روند و نژادگرایان را از برای چنین پندارهایی نکوهیده و هاژش نمایند. گمان می‌برند نژادگرایی یعنی نفرت از هرکه رنگ پوست تیره‌تری دارد... و این‌چنین پندارهایی یا از نادانی‌شان است و هم اثر مغزشویی‌‌هایی که از سوی اهریمنان به روی آنها اعمال گشته است. افزون بر این‌ها، اوباش‌گری نئونازی‌های غربی نیز به این‌چنین اندیشه‌هایی دامن می‌زند.

این‌ها می‌پندارند که کوروشِ بزرگ همچون خودشان سازش‌کار و بُزدل بوده و هیچ‌گاه به‌دنبالِ مجازات دشمنان و انتقام‌کشیدن از دشمنانِ خونریزِ ایران‌زمین نمی‌رفته است... که اگر چنین‌ می‌بود، کوروش تنها به پس زدن اَرتش بیگانگان بسنده می‌کرد و هیچ‌گاه به ‌همراه جنگاوران نیرومند خویش به تسخیر خاک دشمنان ایران‌زمین دست نمی‌یازید و بزرگترین و نیرومند‌ترین امپراتوری جهان را پی نمی‌نهاد و خزانه‌ی بسیار پربار و گنج‌های خیره‌کننده‌ی ساردیس را به عنوان - غرامت جنگی - تصرّف نمی‌کرد و ایران‌زمین را به آن شکوه بی‌همتا نمی‌رسانید. 

این‌ها ذلّت‌بارگی و مظلوم‌واقع شدن را ارزشی از برای خود می‌شمارند و اگر یک تازی و پان‌ترک توهینی بر آن‌ها روا دارد و دستی هم به رویشان بلند کند، از واکنشی متقابل چشم پوشیده و برای توجیه‌ بزدلی و بی‌شهامتی خود وحشی‌گری تازیان و ترکان را مثال زده و از تمدّن و "پاسخ ندادن بدی با بدی" در فرهنگ ایران‌زمین سخن می‌گویند. توگویی تمدّن را تنها مظلوم نمایی پنداشته‌اند و در مقابل گستاخی و دلاوری را از نشانه‌های وحشیان برشمرده‌اند.

امید است این جماعت مایه‌ی ننگ دم فرو بسته و بیش از پیش آبروی ایران‌زمین را نبرند.

جاوید ایران! 

- بهرام گیان‌سپار 
  هفتم آبان ماه
  روز جهانی کوروش بزرگ



 
نقشه‌ي شاهنشاهی هخامنشی برپایه‌ی پژوهش‌های استاد امید عطایی فرد

۱۳۸۹ آبان ۴, سه‌شنبه

کوتاه‌سخنی از اَبَر‌قدرت جهان باستان (از نوشته‌های بلاگ پیشین من :تازی ستیز آریایی)


   
بایسته است از حکومتی سخن گویم که ایران را سرور جهان گردانید ، تازش‌ها و لشگرکشی‌های پایان ناپذیر و سهمگین رومیان را پس زد و شكست‌هاي بسيار سنگيني بر آنها وارد آورد، دیوار جانداراش که ارتش یک‌پارچه و نیرومند ساسانی بود، با آن دلاورمردان در مرزها جان می‌فشاند تا ایران‌زمین را از گزند وحشیان مغول-ترک ، تازی ،رومی و هر انیرانی دیگری برهاند.... حس میهن‌پرستیِ ایرانیان را سازمان داد و از نژاده‌گان و نخبه‌گان ایران‌زمین نیرویی ساخت كه امپراتوران روم در پس دیوارهای سطبر و کوه مانند خود از آن می‌هراسیدند ، تازش پیش‌گیرانه‌ی ایرانیان به خاک امپراتوری روم در زمان شاهنشاه خسروپرویز تمام سرزمین‌های آسيايي و خاور آفريقا را از چنگال این اهریمن بزرگ باختر زمین برون آورد و چه بسا اگر ایرانیان می‌توانستند با یک نیروی دریایی نیرومند از بسفور بگذرند، تختگاه روم خاوری نیز به دست دلاوران ایران‌زمین گشوده می‌شد.
 

 شاهنشاهی ساسانی، دانشمندان بسياري را پروراند و كتاب‌ها و دانش‌های بسياري را گردآوری کرده و در هم آمیخت. آزادي دانش و آزادي اندیشه را تا به‌جایی پیش برد كه دانشمندان و فلاسفه‌ي یونانی از امپراتوري روم خاوری به شاهنشاهی ايران پناه مي‌بردند تا به دور از نادانی رومیان که به دلیل حکومت دینی-مسیحی خود با اندیشه‌های فلسفی یونان به ستیز برخواسته بودند، در دانشگاه بزرگ گُندي‌شاپور به دانش‌اندوزی بپردازند. پادشاهان ساسانی قدرت را نه برای خود، بلکه بهر میهن و هم‌نژادان خود می‌خواستند. بر همین روال یک شاهنشاه ساسانی پیدا نشد که چون واپس‌گرایان سامی و خون‌ریزان رومی و یونانی خود را پیامبر و یا خدا و یا خدازاده بخواند. (همانند اسکندر مقدونی که مدعی شد زئوس خدای خدایان با مادرش آمیخته و او نتیجه این هم‌آغوشیست )، شاهنشاهان ساساني خود را چون پدر مردم مي‌دانستند و به فرزندان میهن خود مهر می‌ورزیدند. در زمان شاپور ساسانی قدرت نظامي و فرهنگي ايران چنان به اوج رسید كه تا آن روزگار ديده نشده بود، لشكريان روم در هم شكستند و در مرزهاي ايران پيروزي هاي بزرگي کارنامه ارتش ایران را زینت بخشید. اين پیشرفت‌های شگفت‌آور شاهنشاه را به گفتار این سخن برانگیزاند که بگوید : « شمشیرهایمان مرزها را می‌گشاید،دانشمان مغزها را می‌شکافد و فرهنگمان دل ها را می‌نوردد.... »
 
 و به‌راستي این‌چنين بود، ارتش ایران كه از جوانان دلاور و نژاده گرد‌آوری شده بود، آماده بود تا هر گونه تازش بيگانگان را در هم بشكند و به کشورگشایی هم بپردازد، آوازه‌ی دانشگاه بزرگ گُندی‌شاپور هم در جهان پيچيده بود. افزون بر این دانشمندان بسياري وجود داشتند كه اگر ما امروز نامي از آنها نمي‌دانيم، تنها و تنها به اين دليل است كه در یورش وحشيانه‌ي تازيان كتاب‌ها و کتاب‌خانه‌های بی‌شماری در ايران‌زمین نابود شد. در گذشته كتاب به شكل امروز نبود و چاپخانه‌اي هم وجود نداشت تا به آسود‌ه‌گی بتوان يك كتاب را كپي كرد و انتشار داد، كتاب‌ها همه‌گی دست‌نويس بودند و از كتاب‌هاي مشهور جز چند نسخه وجود نداشت. اين بود كه با نابودي آن چند نسخه كل كتاب از بين مي‌رفت. دو سیل ویران‌گر و تمدن‌ستیز سامی و مغول کشورمان را در هم کوبید، کشورهایی بودند که تنها با یک هجوم بیگانه در هم شکسته و به نیستی رفتند، ولی ما همچنان سرافراز مانده‌ایم و این همه کشتارگری ها و ویران گری ها کمر ملتمان را نشکسته است و این گواهی بر خون برتر ماست.

مارسلینوس مورخ و افسر رومی که در جنگ‌های رومیان و ایرانیان شرکت داشته ، در خاطراتش در مورد ایرانیان آنها را "دلیرترین اقوام روی زمین" می خواند.
 
میهن‌فروشان و خیانت‌پیشگان هم‌واره برآنند تا ایرانیان را نسبت به گذشته‌ی باستانی خوییش بدبین ساخته و هویت ملی-نژادی آنان را با این‌گونه اندیشه‌های ناپاک ، مغشوش سازند. بر همین اساس این میهن‌فروشان درونی از ساسانیان به عنوان افرادی ستم‌گر و وحشی سخن می گویند و بدین صورت می‌خواهند تازیان خونریز را ناجی مردم ایران نام گذارند. حال آن‌که کشتارهای ددمنشانه‌ی تازیان و ویرانگری‌های آنها بر هیچ کسی پوشیده نیست و خود مورخان عرب و مسلمان این دیوخویی ها را پذیرفته‌اند و با افتخار از آن یاد کرده‌اند، چرا که ایرانیان یکتاپرست را "کافر" خوانده و از این روی از ویرانی شهرهایشان و کشتار مردمانشان خرسند بودند.
 
این نوشتار کوتاه، آغازی بر دیگر نوشتارهایی است که در آینده‌ی نزدیک پیرامون این حکومت نیرومند و پرافتخار خواهم نوشت... باشد که ایرانیان چهره راستین این شاهنشاهی را به چشم ببینند و بدانند که در دوران باستان ، این مردم ما بودند که توانستند بر جهان سروری یافته و حکومت کنند و چون ما هم بازماندگان همان مردم با همان ویژگی ها هستیم، بدون تردید ما نیز خواهیم توانست.

جاوید ایران!

بازیابی نوشته های "تازی ستیز آریایی"


  درود؛


چنان‌چه پیش‌تر گفته بودم، بیشتر نوشته‌های من در بلاگ پیشینم "تازی‌ستیزِ آریایی" به دلیل نابود شدن نسخه‌ی پشتیبان از میان رفت. ولی با کمک یکی از دوستان توانستیم هارد پیشین را ریکاوری کرده و بسیاری از نوشته‌ها را به‌دست بیاوریم. این نوشته‌ها به‌ترتیب در این تارنما گذاشته خواهند شد.

************

گشایش‌نامه

درود بر تمام آرياييان راستين و ننگ بر تازيان پست‌نژاد.

بنگريد نیاخاکمان را كه اين‌گونه جولان‌گاه تازش‌گران و خون‌آشامان تازي گشته.... به‌راستي زمان قيام بر اين دشمن نژادي فرا رسيده است. زمان نبرد است.... شايد بتوانيم كثافاتي را كه كشورمان بدان آغشته است،با خون اين فرومايگان بشوييم. چه‌بسيار خون‌هايي كه به‌دست همين تازيان ريخته شد و چه بسيار شهرهايي كه باز اين حرام‌زادگان ويران كردند.

چه‌بسیار بانوان و دخترکانی بودند که مورد تجاوز این نژاد وحشی قرار گرفتند... وحشیان به این بسنده نکرده و مادران و خواهران و همسران ما را به بردگی گرفتند و با خود به عربستان بردند تا در بازارهای برده‌فروشی آنها را فروخته تا وسیله‌ای از ‌برای فرونشاندن خوی حیوانی این جانوران باشند چه‌بسیار کتاب‌خانه‌های پرباری که نابود گشت و چه‌بسیار دانش‌هایی که برای همیشه از میان رفت تا بعدها مشتی انسان خودباخته و میهن‌فروش بگویند که در ایرانِ‌باستان دانشمندی نبوده است چرا که هیچ اثر علمی از هیچ دانشمندی از آن دوران به یادگار نمانده است.

دشمني تازيان با ایرانیان را تنها نمی‌توان در 1400 سال گذشته و تازش تازیان جُست.... امروزه نیز هزاران جنایت، یاوه‌گویی و گستاخی را از سوی همین جانوران می‌بینیم. چه در "پدافندِ ورجاند" كه دلیران بسياري از كشورمان به خاك‌و‌خون كشيده شدند و چه ادعاهاي تازيان بر خاك سرزمینمان. ولي مشكل ما اين‌ها نيست... آن‌چه ننگ است اين مي‌باشد كه مردم روي به تازي‌پرستی آورده‌اند. عمق فاجعه اين‌جاست كه فرهنگ تازيان در كشورمان رخنه كرده است و مردم آن‌را پذيرا هستند. بیچاره‌گی امروزه‌مان اين‌است كه تازي‌گرایی به‌گونه‌ای وارد زندگي ايرانيان شده كه ذره‌اي از تاريخ ايران نمي‌دانند. آنها هیچ‌گاه ندانسته‌اند که ایرانِ‌باستان همواره اَبَرقدرت روزگار بوده و قدرت و فرهنگ ایران‌زمین زبانزد جهانیان بوده است. آنها نمی‌دانند که ایران‌زمین چه شکوهی را در دوران باستان پشت سر نهاده است.
 

از بخت بد اكنون دانش يك ايراني در مورد ايران‌زمین بسيار ناقص است و بسياري از آنها هم كه تنها ادعاي ميهن‌پرستي دارند و مدام نام كوروش را بر زبان مي‌رانند، ذره‌اي از ناسيوناليسم ايراني بهره‌اي ندارند. اطلاعات آنها در مورد نژادشان هم ناقص است و كار را به‌جايي كشانده‌اند كه به برابري نژادي معتقد شده‌اند... آيا مي‌توان چنين پنداشت؟ يك تازي را كه جز وحشي‌گري و شهوت‌رانی هنري نداشته و ندارد ، مي‌توان با يك ايراني آريايي برابر دانست؟ بر اساس  دانش ژنتيك بسياري از ویژگی‌های رفتاری ،موروثی است و در آينده در اين‌مورد سخن بيشتري خواهم‌ گفت. ولي گويا بسياري از ايرانيان كنوني كه ادعاي ميهن‌پرستي دارند، سخنان كوروشِ‌بزرگ را بهانه‌اي كرده‌اند از‌ براي جبوني و بزدلي خويش.  كوروش در منشور مشهور خود حقوق بسياري از اقوام غير ايراني را به‌رسميت مي‌شناسد و از مهرورزی‌های خود در حق آنها سخن می‌گوید. اين درست، ولي آيا ايران آن روزگار را مي‌توان با ايران امروز اساس کرد؟ آن سخنان زماني از دهان كوروش خارج شد كه شاهنشاهی ایران به قدرتي جهاني بدل شده بود و تمام دنياي متمدن آن‌دوران را زير پرچم خود داشت و به اوج شکوه و بزرگی رسيده‌ بود، علاوه بر اين در آن‌زمان ايرانيان تا آن‌روزگار به‌دست هيچ قوم و نژادي ، این‌چنین تحقير نشده‌ بودند. با اين‌وجود كوروشِ‌بزرگ براي كشورش جنگيد و كشورهاي آن‌روزگار را زير پرچم امپراتوري ايران آورد. نه‌اینکه هم‌چون اینها بگوید "بدی را با بدی نباید پاسخ داد"، بل‌که دلاورانه هیچ تازشی را از سوی بیگانگان بی‌پاسخ نگذاشت و همواره به تازش‌گران تاخت و کشورشان را نیز به‌تصرف در آورد. به‌راستی اگر این میهن‌پرست‌نمایان در دوران کوروشِ‌بزرگ می‌زیستند، همگی‌شان به جرم خیانت به میهن کشته می‌شدند.

   اين ميهن‌پرست‌نمایان چه‌ مي‌گويند و حرف حسابشان چيست؟ آنها مي‌گويند الگوي ما بايد كوروش باشد و هيچ قومي را از قومي دیگر برتر ندانيم ! كجا كوروش چنين سخني گفته‌است؟ در منشور حقوق بشر كجا يك سامي با يك آريايي برابر دانسته شده ‌است؟  مگر نه‌اينكه كوروش براي پدافند از نژاد ايراني و نیرومند نمودن كشورش آن‌همه نبرد كرد ؟ اين خردباختگانِ بزدل سخنان آن بزرگ‌مردِ آریایی را بهانه كرده‌اند تا به تازيان و پان‌تركان سواري بدهند. به‌راستي شرم‌آور است. اين میهن‌فروشان مگر نمي‌دانند كه جز با خشونت نمي‌توان دشمن را از ميهن راند و فرهنگ ايران را از فرهنگ تازي جدا ساخت؟ آيا مي‌توان با پند و اندرز و احترام به عقايد و نژاد آنها، فرهنگي بيگانه را از ميهن زدود؟ هنگامی که می‌گوییم پاسخ حرام‌زادگان پان‌ترک و اعراب ایران‌ستیز باید با خشونت داده بشود، مخالفت می‌ورزند. چنين مي‌ماند كه بخواهيم به دشمني كه خاكمان را تسخير كرده بگوييم ما به تو احترام مي‌گذاريم و خونت را نمي‌ريزيم خودت اگر خواستی از اينجا برو... اگر ذره‌اي بينديشيم خواهيم‌ديد كه اينها همين‌را مي‌گويند. دم از ميهن‌پرستي مي‌زنند ولي بسياري از آنها به‌قدري ترسو و جبون هستند كه حد ندارد و جاي شرم دارد اين ها را ميهن‌پرست بناميم...... 


جاوید ایران!

۱۳۸۹ مهر ۲۷, سه‌شنبه

پاسخی به دکتر نوشیروان کیهانی زاده

درود.

به گشت و گذار در تارنمای Iranians History On This Day  می‌پرداختم و به نوشته‌ای برخوردم که مرا در شگفتی فرو برد. از این جهت که چرا باید برخی هم‌میهنان همواره در تلاش باشند که کشور پرشکوه و کهنمان را به دیگر کشورها پیوند بدهند و ما را اسباب خنده‌ی بیگانگان سازند... مگر چه نیازی به این کار است؟ حال اگر به راستی پیوندی وجود داشته باشد سخنی نیست. متن نوشتار را می‌گذارم خود بنگرید و پاسخ مرا نیز دنباله‌ی آن بخوانید:

دکتر نوشیروان کیهانی زاده:

" فرانك ها فنون جنگي ايرانيان را به اروپا منتقل کردند "

" مجسمه يك سرباز فرانك اوايل قرن اول ميلادي "
" 19 آوريل سال 2 ميلادي سناي روم تصويب كرد كه براي جنگ قريب الوقوع با ايران ده هزار مرد«فرانك» اجير شوند و به جاي انتقال با كشتي از طريق بنادر ايتاليا، از راه دانوب و درياي سياه خود را به آسيا برسانند. فرانكها كه نام كشور فرانسه از آنان گرفته شده است در آن زمان در جنوب آلمان بسر مي بردند كه بعدا به فرانسه سرازير شدند. ژرمن ها (اقوام آلماني) با اين كه قرنها زير سلطه روميان بودند حاضر نمي شدند كه به صورت «مرسنر رومي» با ايرانيان وارد جنگ شوند. در طول تاريخ، ديده نشده است که آلمان و آلماني بر ضد ايران و ايراني قدمي برداشته باشد. ايران در جريان دو جنگ بزرگ قرن بيستم، به خاطر داشتن احساس دوستي و همنژادي با آلماني ها آسيب بسيار ديد
     بسياري از آن فرانكهايي که طبق مصوبه آوريل سال 2 ميلادي به جبهه ايران فرستاده شده بودند، در جنگ با ايران اسير و يا كشته شدند و تنها چند صد تن از آنان موفق به بازگشت شدند و همين عده تلاش كردند شيوه هاي جنگي ايرانيان را به فرانكها بياموزند كه تيراندازي در جهت مخالف تاخت اسب يكي از اين فنون بود...."  (دوستان می توانند ادامه ی نوشتار دکتر نوشیروان کیهانی زاده را در اینجا بخوانند)

  نوشته‌اند که ژرمن‌ها هیچ‌گاه به عنوان نیروهای مزدور در لشگرکشی‌های روم به ایران شرکت نداشته‌اند. ما ابتدا مدارک تاریخی را که نشان‌دهنده‌ی شرکت گسترده‌ی اقوام ژرمن در لشگرکشی‌های ناموفق روم به ایران است، نادیده می گیریم. هم‌اکنون تنها به نقد سخن دکتر کیهانی‌زاده می‌پردازیم:

  ابتدا گفته‌اند که فرانک‌ها به فرمان امپراتوری روم به ایران زمین یورش برده و شکست خورده‌اند و سپس از عدم حضور ژرمن‌ها در لشگرکشی‌های روم به سوی ایران دم زده‌اند. حال سخن این است: مگر نه اینکه خود فرانک‌ها نیز از اقوام ژرمن بوده‌اند؟ این دیگر اصلی بدیهی می‌باشد. اگر بگوییم فرانک‌ها از اقوام ژرمن نیستند، بدین می‌ماند که پارت‌ها و مادها و حتی پارس‌ها را گروهی از ایرانیان به شمار نیاوریم. 

   ژرمن‌ها همچون دیگر قبایل نامتمدن اروپای مرکزی و شمالی یا به کشتار و غارت یکدیگر می‌پرداختند و یا از راه چپاول و دستبرد به شهرهای مرزی کشورهای متمدن زندگی می‌کردند. آنها بارها با تازش به سرزمین‌های تحت سلطه‌ی روم، اروپا را چپاول کردند و ویرانی‌های بسیاری برجای نهادند. در آن دوران، طوایف برجسته‌ای چون Frank ها، Vandal ها، Burgundi ها، Langobardi ها، Alammani ها*، Visigoth ها و ostrogoth ها بیشتر خودنمایی می‌کردند. اینها همگی از قبایل ژرمن بودند که برخی از آنها در دوره‌ای بر اثر فشار سنگین از سوی جبهه‌ي شرق که مورد تازش وحشیان هون قرار داشت، روی به سوی باختر نهاده بودند. از سویی در دوران شاهنشاهی شاپور یکم ساسانی گروهی از قبایل "گوت" با در نوردیدن آسیای خُرد و پس از به‌جای نهادن ویرانی بسیار در متصرفات امپراتوری روم در پی خزش به درون مرزهای ایران بودند که در این کار ناکام مانده و در هم شکستند. چنان‌چه اقوام "زرد" که در پی تازش و جای‌گیری در فلات ایران بودند، با شکست سهمگین از مرزداران ساسانی در گذرگاه‌های سترگ قفقاز، به ناچار راه خزش سنگین و پرجمعیت خویش را - که به همراه زن و فرزندان خویش صورت گرفته بود - به سوی اروپا کج کرده و باختر را عرصه‌ي تاراج و ویران‌گری خویش ساختند.

    دکتر کیهانی‌زاده سپس اشاره کرده‌اند که فرانک‌های شکست‌خورده و گریزپا پس از بازگشت به سرزمین خود برآن بوده‌اند که شیوه‌های نظامی پارتی‌ها را به هم‌تباران خود بیاموزند. آنچه که ما از اسناد تاریخی و هم‌چنین سخن تاریخ‌نگاران و پژوهش‌گران امروزین می‌دانیم، این است که پیاده کردن فنون جنگی ارتش‌های ایران باستان به روی سپاهیان قبایل نامتمدن اروپای مرکزی و شمالی تقریباً ناممکن بوده است، چرا که عنصر اصلی ارتش اقوام ژرمن را پیاده‌نظام تشکیل می‌داد و نبرد در جنگل‌های تنگ و تاریک آن نواحی سد بزرگی برای مانور نیروی پرتحرک و تیزپایی چون سواره‌نظام بوده است. 

   در پایان سنگ‌نبشه‌ی شاهنشاه شاپور یکم ساسانی را می‌نگریم که هیچ تردیدی باقی نمانَد؛ شاهنشاه بزرگ ایران پیروزی خود بر رومیان را چنین نگاشته است:

 
"پس از آنکه ما در حکومت خود جای‌گیر شدیم، «گوردیان قیصر» سپاهی از گوت‌ها و ژرمن‌ها بیاراست و به آسورستان بتاخت، در "مسیخه" در آسورستان، نبرد سختی درگرفت و قیصر گوردیان کشته شد و ما سپاه روم را نابود کردیم"
"شاهنشاه شاهپور یکم ساسانی"


* Alammani ها تنها یکی از طوایف ژرمن بودند که در سال‌های 400 میلادی بر نواحی شمالی کوهستان‌های آلپ در شمال امپراتوری روم مستقر بودند. ولی امروزه ایرانیان تمامی ژرمن ها را "آلمانی" می نامند که از نظر ریشه‌ای نادرست است.

با سپاس.

پاینده ایران !
کوبنده کاویان !

ویرایش : به تازگی باخبر شدم که این نوشته‌ی دکتر کیهانی‌زاده ، در گذشته در ماه‌نامه/هفته‌نامه امرداد هم چاپ شده است. از این جهت به راستی جای شوربختی ست که بسیاری از نشریه‌ها تنها نویسنده را می‌نگرند و نه نوشته‌ی او را و هر سخن بی‌مدرکی را تنها به اعتبار نویسنده‌ی آن به چاپ می‌رسانند و به خورد مردم ناآگاه می دهند.

افسوس!... .

۱۳۸۹ مهر ۲۳, جمعه

تعصب بر "خاک" و "خون"


با درود؛

به تازگی دیده شده که برخی از میهن‌پرست نمایان ژست روشن‌فکری گرفته و ابتدایی ترین مراحل سره‌نویسی را نیز به کناری نهاده‌اند. برای نمونه به کار‌گیری واژه‌ی "درود" را نشانه‌ی تعصّب و نادانی دانسته و با طرح سفسطه‌هایی ناشیانه و مسائلی چون برابری و آزاداندیشی و بی تعصّبی ایرانیان باستان، برآنند تا کار ننگین خویش را به گونه‌ای توجیه کرده و بر دیگر ایرانیان میهن‌پرست و دلاور، انگ کورتعصّبی بزنند. ما هیچ‌گاه نمی‌گوییم که سره‌نویسی یک "باید" است و هرکه چنین نکند، میهن‌پرست نیست. ولی ما ایران‌پرستان دست‌ِکم می‌توانیم نوشته‌ی خود را با یک واژه‌ی ایرانی آغازیده و با واژه‌ی ایرانی دیگری به پایان ببریم. یکی از دوستان در یکی از تالارهای انگلیسی زبان یک ایرانی دیگر را دیده بود و در جستار مورد نظر با او به زبان پارسی سخن گفته بود، ولی این گفتگو با واژه هایی چون "سلام" آغاز گشته بود. انیرانیان از متن گفتگو چیزی نفهمیده بودند، ولی واژه‌ی "سلام" را دریافته بودند و یک شخص فرانسوی گفته بود : « ما نمی‌دانستیم در ایران هم به زبان عربی سخن می‌گویند »... این‌ها همگی جزئی از مسائلیست که سبب شده جهانیان، به مردم ایران‌زمین هم‌چون اعراب بنگرند و تفاوت و مرزی میان ما و تازیان قائل نشوند. 

دوستان زیادی را دیده‌ام که مدّت‌ها از واژه‌ی "درود" بهره می‌جسته اند، ولی امروزه واژه‌ی "سلام" را به‌کار می‌برند تا ژست روشن‌فکری بگیرند و خود را آزاداندیش و دارای فکر باز نشان بدهند. چنین افرادی در خور نکوهش‌اند. ما با افتخار می‌گوییم که به روی ایران‌زمین تعصّب داریم. از این روی نه با حرامیان جدایی‌خواه به پای میز مذاکره خواهیم نشست و نه با چپ‌گرایان دیوخوی و نه لیبرال‌های کژاندیش، مسالمت‌جوی و تسیلم‌شونده. از همین روست که گفتگو با حرامیانی که با میهن‌پرستی دشمنی می‌ورزند، هیچ‌گونه سودی نخواهد داشت. این‌ها از آن‌دسته افرادی هستند که اگر اَرتشی بیگانه بر خاک مقدّس ایران بتازد، جانب بیگانگان را می‌گیرند. پاسخ ما به آنها تنها گرز و نیزه و شمشیر است و از این روی با گرز گران جمجمه‌شان را در هم خواهیم کوفت و با نیزه‌هایمان‌ قلب‌های نفرت‌انگیزشان را سوراخ خواهیم کرد و با شمشیرهایمان  رگ و ریشه‌ی انیرانی‌شان را خواهیم درید و به زندگی ننگین‌ِشان پایان خواهیم داد تا ایران‌زمین را از ننگ وجود چنین حرامیانی پاک سازیم... آری. این پاسخ ما به آنهاست و به روز خودش چنان کشتاری از خائنین خواهیم کرد که تاریخ به یاد نداشته باشد و درسی برای آیندگان باشد تا بدانند سزای خائن به میهن کشتن اوست و بس. چه اگر چنین نشود، همان خائن  زمینه‌ای خواهد شد بر کشتار هزاران ایرانی نژاده و ای بسا نابودی ایران ،فرهنگ ایران و  روح و زبان ایران‌زمین....دیگران هرچه می‌خواهند بگویند که سخن آنها را نزد ما ارزشی نیست. ما تنها هدف خود را می‌نگریم و بس و با گام‌های نیرومند و استوار به سوی هدف ورجاندمان به‌پیش خواهیم راند و در این میان هرآن‌که را که در برابرمان بایستد و با آرمان‌مان به مخالفت برخیزد، زیر پوتین‌هایمان له خواهیم کرد و همچنان نیرومند، پرغرور و گستاخ به پیش خواهیم راند.

پاینده  ایران
کوبنده کاویان!