۱۳۸۹ مهر ۲, جمعه

نژاد آریایی یا تبار آریایی؟ خویشاوندی ایران و آلمان؟ - بخش سوم


در اینجا نیز با شخصی دیگر به بحث نشسته ام. سخن این دوست با رنگ زرد مشخص شده است.




« دوست عزیز نژاد فقط به تیپ ظاهری نیست. معمولا مردمان تمام سرزمین هایی که در یک عرض جغرافیایی زندگی می کنند از لحاظ رنگ پوست و چشم و مو و حتی میانگین قد و استخوان بندی بدن به هم شبیه هستند مثلا ایران و افغانستان و سوریه و عراق که در یک عرض جغرافیایی هستند از لحاظ ظاهری خیلی شبیه به هم هستند و شما در حالت عادی اگر هر دو یکجور لباس بپوشن و تیپ بزنن نمی تونید تشخیص بدید که این مثلا سوری هست یا ایرانی یا عراقی البته ممکنه بعضی هاشون مثلا ایرانیها در کل خوشتیپتر از افغانی ها باشن من در کل گفتم این رو. خوب این در حالیه که عراقیها عرب هستند و از نژاد سامی در حالی که ایرانیها اصالتن آریایی هستند و نژاد سامی و آریایی هیچ ربطی به هم ندارند.چون ریشه های زبانیشون هم به هم شبیه نیست. ضمنا نژاد و زبان و فرهنگ ایرانی هم خیلی از عربها تاثیر پذیرفته.ضمن اینکه خیلی از مورخین معتقدند ایرانیهای باستان مو بور و چشم آبی بودند. »

درود
بخش اول گفتارتان درست است. ولی تنها پیرامون سامیان اصیل می توان چنین گفت، یعنی یک سامی که با نژاد سیاه نیامیخته و هویت نژادی خویش را حفظ کرده است.، وگرنه محال است بتوان ایرانیان را با اعراب عربستان امروزی و دیگر تازیانی که با سیاهان آمیخته اند، در یک گروه نژادی جای داد. ولی سوریان و دیگر سامیان سپید را می توان.


بخش دوم پیرامون افغان هاست. در افغانستان هم تنها کسانی خویشاوند نژادی ایرانیان به شمار می آیند که از هرگونه اختلاط با زردها رها باشند. هزاره های افغانستان مقادیر بسیاری خون مغولیسان دارند و تفاوت ژنتیکی شان با ایرانیان از زمین تا آسمان است. بیشتر کوچندگان افغانی به ایران از همین هَزاره های مغول نژاد می باشند. ولی پشتون های افغانی و همین طور عموم تاجیک ها، اصالت نژادی خودشان را حفظ کرده اند و همچنان در شاخه ی نژادی قفقازیسان جای می گیرند و از این روی نژاداً ایرانی به شما می آیند.


اما در مورد بخش پایانی سخنتان باید بگویم که "هیچ" مورخ باستانی که هم دوره ایرانیان باستان بوده، نگفته که ایرانیان باستان موبور و چشم آبی بوده اند. بلکه تمامی سخنان مورخان باستانی، نقاشی های روی کوزه های یونانی و برخی قبور به دست آمده هخامنشی همگی نشان می دهد که ایرانیان باستان نیز عموماً موی تیره و غالباً مشکی، پوست سپید و گندمگون و چشمان عموماً تیره ( غالباً قهوه ای) داشته اند.


در اینجا یونانیان که بارها با ایرانیان دوران هخامنشی برخورد داشتند، نقش سرباز ایرانی را با مو و ریش مشکی و پوست سپید به روی کوزه تصویر کرده اند:



تصویری دیگر مربوط به ستیز یک ایرانی نژاد و یونانی:



 نقاشی چوبی به دست آمده از یک گور هخامنشی، در اینجا هم مو و ریش فرمانده ی ایرانی مشکی و پوستش سپید است:

« ببینید دوران باستان که فقط به دوران هخامنشیان اطلاق نمیشه منم نگفتم ایرانیهای زمان کوروش و داریوش مو بور و چشم آبی بودند. آریاییها حدود 4000 ساله پیش به ایران مهاجرت کردند یعنی 1500 سال قبل از تشکیل دولت هخامنشی نقاشی ها و سنگهای تراشیده شده از چهره ها در تخت جمشید هم مروبط به حداکثر 2500 ساله پیش هست نه 4000 ساله پیش و آریاییهای مهاجم در عرض 1500 سال در اثر شرایط اقلیمی و اختلاط با بومیان رنگ پوستشون تیره تر شده »
این سخن شما از نظر علمی و تجربی رد است. اگر قرار بود 1500 سال بر رنگ پوست و مو تاثیر بگذارد، سامیان سپید صحرای داغ عربستان می بایست همگی پوستی سیاه داشته باشند، در صورتی که یک سامی سپید در آن صحرای داغ به هنگام تولد پوستی سپید و یا گندم گون دارد و پس از زندگی در آن محیط بسیار گرم پوستش می سوزد و کمی تیره تر می شود، همسرش نیز از این قائده مستثنی نیست، ولی فرزند آنها نیز پوست سپید یا گندم گون خواهد داشت، حتی اگر پدر و مادرش در مقابل آفتاب کاملاً سوخته باشند. 


وانگهی شما از مورخان نام بردید. کدامین مورخ گفته مردم ایران 4000 سال پیش موبور و چشم آبی بوده اند؟ اصلاً آن موقع مگر مورخی بوده؟! اگر هم بعداً گفته اند، چه کسانی؟


ضمن آنکه همین داستان مهاجرت آریاییان به ایران هم جای تردید دارد. آنچه مسلم است این می باشد که ایرانیان و هندو-ایرانیان باستانی فقط خود را آریایی می دانسته اند. طبق نظریه مهاجرت آریاییان از دشت های وسیع و سرد سیبری به جنوب (که هیچ گونه مدرکی هم پشتش نیست و بسیاری از فرهیختگان امروزی چنین نظریه ای را ساختگی و جعلی می دانند)، بایستی بگوییم که پارادوکسی مهم در همین نظریه نهفته است. نژاد از محیط تاثیر می پذیرد، منتهی در زمانی بسیار طولانی. به وِیژه فرم بینی و جمجمه  که مدت زمان طولانی تری را نیازمند است. اگر خواستگاه ایرانیان سیبری و دشت های سرد شمالی بوده باشد، می بایست بینی شان همچون بومیان اروپا باشد. ولی ما در نقش برجسته های تخت جمشید و همینطور سکه های پادشاهان باستانی ایران می بینیم که بسیاری از آنها بینی عقابی داشته اند. خواستگاه نژادی دارندگان چنین بینی هایی را نیز می بایست در مناطقی نستباً گرم، خشک و کم باران جست. چنین است که در نژاد مدیترانه ای چنین بینی هایی زیاد یافت می شود تا مردمان سوئد و نروژ که عموماً بینی ظریف تر و سربالایی دارند. آنچه ما از مدارک تاریخی در می یابیم، تصور اینکه سرزمینی به جز فلات ایران را برای آریاییان در نظر بگیریم سخت می سازد. به طور قطع سابقه حضور ایرانیان (آریاییان) در فلات ایران بیش از 10 هزار سال است.

« مورخان عصر ما گفته اند نه مورخان 4000 ساله پیش افرادی مثل گزنفون و البته اونها هم حتما طبق اسناد و مدارکی این حرف رو زدن ضمنا قضیه مهاجرت آریاییها از جنوب سیبری که قوی ترین نظریه در مورد مهاجرت آریاییهاست نمی دونم شما چطور میگید کاملا ساختگیه! عوض شدن شکل فک و بینی هم من اولین بار از شما هست که می شنوم در اثر آب و هوا تغییر می کنه چون روی رنگ پوست می تونه تاثیر بذاره یا اندازه اندام ولی روی شکل بینی و فک و غیره نه... کی گفته آبو وهوای گرم دماغ رو عقابی می کنه و آب و هوای سرد بینی رو سر بالا و ظریف!؟ پس چرا آفریقایی ها اصلا دماغ عقابی که نیستند هیچ بلکه بینیهای گوشتی دارند. در مورد مردم عربستان هم من نگفتم که باید شبیه آفریقایی ها باشند اونها هم سفید پوستن منتها با پوست تیره »

نخست بدانید کسی که امروزه بیاید و سخنانی را که دیگران نوشته اند تکرار کند، مورخ نام نمی گیرد. ضمن آنکه همین به اصطلاح مورخانی که به آن ها اشاره دارید، نخست آنکه چه کسانی هستند؟ و دوم آنکه مگر نه اینکه همین ها می بایست با تکیه بر سخنان مورخان باستانی و همچنین اسناد باستان شناسی تیپ و چهره ایرانیان قدیم را معین کنند؟


دیگر آنکه در هیچ کجای نوشته های گزنفون چنین چیزی نخوانده ام.


هر کسی این داستان مهاجرت آریاییان در 4 هزار سال پیش را مطرح کرده، جز مکررات چیز دیگری نگفته است. بی نهایت سوال بی پاسخ در مورد این نظریه وجود دارد. دیگر آنکه شما باید بدانید که هرگونه بحثی نیاز به اطلاعات مقدماتی از دانش هایی دارد که در آن بحث مطرح می شود. اینکه آب و هوا بر فرم بینی در دراز مدت تاثیر می گذارد اصلی ثابت شده می باشد. سیاه پوستان را بنگرید، بینی بسیار پهن با حفره های بزرگ دارند. دلیلش تکامل در آب و هوای بسیار گرم و مرطوب آفریقاست (جایی که در آن تکامل یافتند) چون در آب و هوای به شدت گرم آنجا افرادی راحت تر تنفس می کنند که حفره های بینی بزرگ تری داشته باشند. در آب و هوای بسیار سرد هم افرادی به سادگی نفس می کشند که بینی سربالا داشته باشند. و از آنجا که طبیعت و ساختار بدن این است که با محیط زیست خود وفق پیدا کند، دگرگونی امری بدیهی ست. مسئله اینجاست که تکامل مبحثی بسیار پیچیده است. عوامل بسیار جزئی ممکن است در دراز مدت منجر به تغییراتی بسیار ژرف و شگرف شوند. مسلماً تفاوت سیاه پوستان با سپیدها بسیار بیش از تفاوت سپیدها با خودشان است. دلیلش اینجاست که زمان انشعاب این دو نژاد از یکدیگر بسیار طولانی است، ولی زمان انشعاب سپیدها از یکدیگر بسیار کمتر. از این روی هنگامی که بحث میان زیرشاخه های یک نژاد است، نمی توان پای نژاد دیگری را به میان کشید.




اما اینکه پرسیده اید چرا سیاهان آفریقایی بینی گوشتی دارند؟ باید گفت که دلیلش تکامل در محیط بسیار گرم و در عین حال مرطوب بوده است. ولی مدیترانه ای ها در محیطی خنک تر و در عین حال خشک تکامل یافتند. از این روی طبیعیست که فرم بینی آفریقایی ها گوشتی و پهن با حفره های بزرگ باشد و فرق بینی عموم مدیترانه ای ها برجسته و سرپایین و یا عقابی باشد.
« خوب شما که ادعا می کنید تفاوت های فیزیکی در نژاد های مختلف در اثر عوامل اقلیمی به وجود اومده و به شکل بینی و فک اشاره کردید.در مورد زردپوستان شرق آسیا چه می گویید. آن ها هم در اثر آب و هوا چشم بادومی شدند؟ یعنی اگر سفید پوست ها هم بروند در مثلا چین یا ژاپن در عرض هزاران سال چشم هاش بادومی میشه!!؟ »

در پاسخ به بخش نخست پرسشتان باید بگویم آری.


 ریشه تمام زردپوست ها به احتمال به استپ های شمالی مغولستان باز می گردد. در سرمای شدید دوره ای و مقطعی آن سرزمین ها تا سالیان دراز پوشیده از برف و یخ بود. در چنین شرایطی تحمل نور شدید آفتاب که در زمین های پوشیده از برف برای افرادی که پلک کشیده نداشتند دشوار بود. از این روی این نژاد انسانی نیز با محیط توافق پیدا کرد. سوز و سرمایی سخت بود و شکار نیز کمیاب. شکار کردن دید نسبتاً خوبی می خواست. در این شرایط هول انگیز همچون همیشه جهش های بسیار نادری در جمعیت نژادی مورد نظر به وقوع می پیوست. این جهش ها در شرایط عادی مهم نیستند و چه بسا بیشترشان نیز خطرناک باشند. ولی در آن شرایط سخت نوزادانی که تصادفاً دارای چشمانی تنگ و پلک هایی کشیده بودند، پس از بزرگ شدن توانستند شکارگران بهتری باشند، چون می توانستند نور شدید حاصل از تابش خورشید به برف ها را تحمل کنند. آن ها با همین توانایی ویژه ی خود می توانستند شکار کنند، از گرسنگی رهایی یابند و زنده بمانند. از سوی دیگر به دلیل دید خوب، کمتر در کمین جانوران وحشی قرار می گرفتند. در شرایط هولناک همیشه جهش های نادر جمعیت را از نابودی می رهاند. بدین صورت که بیشتر جمعیت نژادی به دلیل شرایط سخت محیطی نابود می شوند و افرادی که با محیط سازگار هستند، می توانند زنده بمانند و بچه دار بشوند. در میان فرزندانشان هم همینطور، اگر همان شرایط محیطی پای برجا بود، باز هم افراد موافق و سازگار با محیط زنده می مانند و ناسازگاران می میرند. این روند ادامه می آید تا همه جمعیت نژادی موافق با محیط شوند.




در میان جانوران و تمام گونه های زنده همینطور است. دیدمان را به سوی جنگلی خیالی بیفکنیم. جنگلی که مارهایی بسیار دارد. مارهای آنجا عموماً سبز رنگند، رنگی بسیار عالی برای وفق یافتن با محیط زندگی شان. چرا که سبب می شود بهتر از دید پرندگان تیزبینی چون عقاب پنهان بمانند. ناگهان به دلایلی جنگل می خشکد، گیاهان سبز ، خشک شده و به زردی می گرایند، سایه بان از زمین برداشته می شود و جنگل روی به ویرانی و نابودی می گذارد. در آن هنگام 99 درصد مارهای آنجا سبز رنگ اند. یک درصد دیگر رنگ هایی نادر دارند که در اثر جهش های تصادفی در آنها پدیدار شده. مثل رنگ قهوه ای بسیار روشن. دیدمان را از جنگل برداریم و 1000 سال دیگر آن را در ذهن بیاوریم. دیگر از جمعیت سبز رنگ مارها خبری نیست. جمعیتی می یابیم از مارهایی به رنگ قهوه ای روشن. بیشتر مارهای سبز رنگ به دلیل اینکه توانایی استتار در محیط زیست خود را نداشتند، طعمه شکارگران گشتند. در عوض مارهایی که سازگار با زیست بوم خود بودند، توانستند زنده بمانند و نسلی از خود به جای بگذارند. فرزندان آنها نیز همینطور... و اینگونه بود که رفته رفته جای جمعیت پیشین را گرفتند.




اما در مورد بخش دیگر سوالتان که گفته اید اگر سپیدها هم بروند چین و ژاپن در عرض هزاران سال چشم بادامی می شوند باید بگویم خیر. چون نخست آنکه دیگر آن شرایط محیطی در نیاخاک آنان وجود ندارد، دوم آنکه برای این دگرگونی ژرف در واحدهای ژنی مدت زمانی بسیار طولانی نیازمند است و سوم آنکه کوچکترین جزئیات در مسیر تکامل ممکن است به دگرگونی های عمیقی منجر شوند از این روی نمی توان گفت که حتما همانند آنها می شویم چونکه منشاء نژادی ما و آنان یکی نیست و تغییرات هم متفاوت خواهند بود.


و در آخر اگر شرایط بالا هم فراهم بشود، چنین نخواهد شد. چون می توان گفت که اصل گزینش طبیعی، امروزه از زندگی انسان ها رخت بسته است... چرا که تمدن و تکنولوژی نمی گذارد افراد ناسازگار با محیط به این سادگی از میان بروند و از انتقال ژن های خود به نسل های بعد ناتوان بمانند. همان گونه که افراد عقب مانده ذهنی و دیگرناهنجاری های ژنتیکی می توانند به سادگی به زندگی خود ادامه داده و ژن های مخرّب و ناقص خود را به نسل های بعدی منتقل سازند. 

۳۰ نظر:

انوش گفت...

* با درود، این مطلب را از پرسش و پاسخ به شبهات ایران باستان، وبلاگم کپی کرده ام:
پرسش: آیا اروپائیان هم نژاد سیستانی ها هستند؟
پاسخ: البته تمام بشریت یک نژاد می باشند، مشروح در دروغ مهاجرت آریایی ها به ایران. سیستانی ها فامیل ایرلندی ها و اسپانیای ها و بسیاری از مردم اروپای غربی هستند، و به این حساب آلمانها خود را آریایی می دانند. در 5 هزار سال پیش جمعیت ایرانی ها در شهر های کناره رودخانه های آمو دریا و سیر دریا یا جیحون و سیحون افزایش یافته بود، مردمی که در تمدن بالای نو سنگی و در شهر نشینی تمدن مس قرار داشتند، مشروح در پست پائیز 88 وبلاگ جنبش برداشت دروغها از تاریخ ایران. بخشی از سرریز جمعیت آریایی ماورالنهر طی هزار سال به جنوب رفتند و شهر سوخته و جیرفت را برای اولین بار در تاریخ تمدن نو نویسایی دادند، بخشی بطرف اروپا و تا انتهای اروپا و اسپانیا و پرتقال و ایرلند رفتند، که در تاریخ اروپا به آنها سلتی می گویند، و در زمان خودشان متمدن ترین مردم اروپا بودند، و برای اولین بار تمدن مس را به اروپا بردند. همین برتری تمدنی بود، که آنها را به بومیان تمام نقاطی پیروز می کرد. در 2000 ق.م، در اروپای غربی سلتی های آریایی به بومیان اروپا معروف به قدح سازان پیروزی فرهنگی و اجتماعی بدست آوردند، و شهر نشینی تمدن مس را در کناره رود های اروپای غربی گسترش دادند. ولی شمال اروپای شرقی را به اسلاو ها و بالت ها دادند، و جنوب اروپای شرقی را به تراکی (ترک) سپردند که با تبرزینی ها کشاکش داشتند.
سلتی های آریایی تا 500 ق.م، تمامی اروپا را وارد تمدن جدید کرده بودند، و مهمترین تهدید برای فامیل های متمدن تر خود اتروسک بودند، و در نهایت با ترکیبی که فعلاً کامل روشن نیست روم را بنا نهادند. با این ترکیب بود که روم خیلی سریع توانست تمام اروپا را از خود کند. در همین دوران بخشی از آریایی ها از اسپانیا به مراکش و شمال آفریقا رفتند، مشروح در مختصر تاریخ جهان.
بخشی از آریایی ها که بین 2 تا 3 هزار ق.م، به جنوب آمدند، به اشتباه سگاها و سپس سیستانی معروف شدند، در هر صورت انشعاباتی داشتند که تیره های مختلف را در ایران و پاکستان شامل می شوند. بخشی از آریایی ها در مسیر خود به اروپا از سمت قفقاز به جنوب کشور خود ایران کنونی آمدند، که آنها نیز به اشتباه کاسپی گفته شدند. این مهاجرت خانواده ها از بخش شمالی کشور به تمام نقاط را به دروغ مهاجرت آریایی ها به ایران می گویند، در صورتیکه این یک مهاجرت کلی نبوده بلکه خانواده به نزد خویشان خود می آمدند، و یک جابجایی عادی است، که همیشه تاریخ بوده، و هم اکنون نیز مردم هستند، که شهر های دیگر کشور شان را برای زندگی انتخاب می کنند. ولی مهاجرت آریایی ها به اروپا و بردن تمدن به آن قاره یک مهاجرت واقعی است، که تاریخ نویس های استعماری این مهم را در نظر نمی گیرند، چون به نفع آنها نیست، مشروح در جنبش برداشت دروغها از تاریخ ایران.
ravid.blogfa.com

بهرام گیان‌سپار گفت...

سیستان در دوران پیشا اسلامی "سکستان" خوانده می شد که برگرفته از نام اقوامی بود که در دوران اشکانی پس از زد و خوردهای نظامی فراوان و در هم کوبیدن پادگان های مرزی پارت، توانسته بودند تا سیستان پیش آمده و در همانجا مستقر شوند. دیری نپایید که شاهنشاهان پارت از این نیروی نظامی زبده بهره جسته و سکاها نیز بارها لیاقت خود را در جنگ ها به اثبات رسانیدند. سردار دلیر ایران زمین "رستم سورن پهلو" (سورنا) که ارتش نیرومند رومی را در هم کوبید، از همین سکاها بود.

مسعود اسپنتمان گفت...

با درود.... درباره ي نژادشناسي دو كتاب خواندنش بسيار جالب است.
1.رساله اي در نابرابري نژادهايي انساني نوشته ي كنت دوگوبينو
2. لذات فلسفه نوشته ي ويل دورانت بخش بيان نژادي تاريخ

فانوس گفت...

سلام
فدات شم می دونی غربی ها این نژاد بازی ها رو راه انداختن تا کشور های جهان سوم را برای منافع استعمارگران به جان هم بیندازند و آن ها را تجزیه کنند؟
محض اطلاعتون نه تنها یک عراقی و لبنانی بلکه حتی یک یمنی مصری پاکستانی اگه لباس رایج در ایران را بپوشه غیر ممکنه که شما از ایرانی ها تشخیصش بدین.

بهرام گیان‌سپار گفت...

درود؛
دوست تر داشتم که نخست نیم نگاهی به نوشتار می افکندید و سپس پیرامونش چنین به داوری می نشستید. در میان مردمانی که نام بردید، مصری ها و پاکستانی ها به دلیل مقادیر بسیار خون سیاه (در نخستین) و خون دراویدی ( در دومی )از ایرانی نژادان متمایزند. هرچند که این سخن من بدین معنا نیست که هیچ مصری و هیچ پاکستانیِ قفقازیسان را نتوان یافت. بلکه می خواهم بگویم که "عموم" مصریان و پاکستانی ها چنین اند، و ای بسا در میان همین ها نیز قفقازیسان های اصیلی یافت بشوند که بی گمان چنین نیز هست و یافت خواهند شد و حتی در بخش هایی از این سرزمین ها بسیارند.

ارخشا گفت...

با درود بر شما بهرام گرامی

دوست من نخست باید بگویم که بسیار شاد شدم که تارنگارتان را به روز کردید

و درباره پستتان باید بگویم که در بیشتر موارد با شما همسو هستم ولی درباره اینکه گفتید تنها مورد خویشاوندی ما با اروپاییان در سپیدپوست بودن است من چنین نمی اندیشم و همانندیهای زبانی و افسانه ها و حماسه های باستانی ما من را وامیدازد که چنین بیندیشم که آنان از اقوام آریایی باستان بوده اند که کنون به شوند آمیختگی با بومیان اروپا و سالیان سال زندگی در آب و هوای سرد سرزمینهای شمالی چهره شان دگرگون شده است وگرنه شباهت جمجمه های ایرانیان و مردم شمال اروپا و... از نزدیکی تباری ما حکایت می کند هرچند من همانگونه که خود نیز می دانید یک ناسیونالیست ایرانی هستم و ایرانیان را آریایی راستین می دانم به شدت با نوردیکیستها سر ستیز دارم

با سپاس!

بهرام گیان‌سپار گفت...

درود همرزم دیرین من.

از اینکه دیدگاه خویش را بیان داشتید سپاس؛ اما چنانچه در نوشتار گفته ام، تکامل می گوید که دگرگونی واحدهای ژنی انسان به شوند همسانی با عامل محیطی نیازمند زمانی بسیار دراز است. مدت زمانی فراتر از زمان انشعاب فرضی آریاییان. اما در مورد شباهت جمجمه ایرانیان و مردم شمال اروپا: نخست بگویم که چنین نیست. اگر بخواهیم شباهت را مبنا بگیریم، ایرانیان به مردم سپید پوست یونان، ایتالیا، اسپانیا و همچنین سامیان اصیل و سپید شباهت بیشتری دارند. یعنی به مردمانی شبیه اند که همین مکتب نوردیک گرایی نژاد و تبار آنها را ناسره و آمیخته می دانست. دیگر آنکه اندک شباهتی که میان جمجمه ایرانیان و شمال اروپاییان یافت می شود، در همان تبار مشترک سپید پوستشان است و بس و دیدیم اگر بخواهیم اندک شباهتشان با آریاییان را دلیل بر آریایی بودنشان بدانیم، یونانیان، ایتالیایی ها و اسپانیایی های اصیل و به دنبال آن سامیان سپید نیز در گروه آریایی باید جای بگیرند که ناممکن است.

با سپاس.

ناشناس گفت...

با تشکر از تمام دوستان
آیا در این جمع کسی در مورد نژاد سادات اطلاعاتی دارد؟من خودم یک ایرانی تا حدودی آریاگرا میباشم و از اینکه نسلم به عربا بچسبه خوشحال نیستم.مقاله هایی هم در اینترنت خوندم که سیدی یه دروغ برای اعتبار بخشیدن به افراد تو گذشته بوده
و یا آیا به فرض عرب بودن تبار هزار سال قبلیم آیا با وجود آمیزش با آریاییان در این مدت طولانی اثری از عرب بودن در سادات یافت میشود؟

فرهنگی‌ - تاریخی‌ - صنعتی گفت...

آقای گیانسپار عزیز،
سپاس از لطفی که بمن داشتید.
در نخستین فرصتی که بخش مربوط به پیوندها را به این تارنگار افزودم، تارنگار شما را فراموش نخواهم کرد.
موفق و پیروز باشید.

بهرام گیان‌سپار گفت...

در پاسخ به دوست ناشناس

درود بر شما؛

نخست بگویم چنانچه خودتان اشاره کردید، بیشتر سیدها دارای تبار عربی نمی باشند، چرا که اجدادشان یا در دوران صفویه تبارسازی کرده اند و یا هنگامی که در دوران رضاشاه شناسنامه از برای کودکان خود می گرفتند... اما پیرامون آخرین سخنتان. حتی اگر فرض کنیم که جد شما در 1400 سال پیش عرب بوده، امروزه اگر چه همچنان ژنتیک لاین پدری خود را حفظ کرده اید، ولی اثرش هرگز در شما پیدا نخواهد بود و میان شما و دیگر ایرانیان هیچ گونه ناهمسانی نمی توان یافت.

بدین می ماند که یک مرد وایکینگ ِنوردیک 3000 سال پیش به آشور رفته باشد و آنجا زنی را به همسری برگزیده باشد. فرزند آنها دو رگه خواهد بود. از سوی پدر نوردیک و از سوی مادر مدیترانه ای. این شخص دورگه نیز همسری از سوی ملت خویش برخواهد گزید... این روند ادامه می یابد تا زمانی که نوادگان آن مرد وایکینگ از نظر ریختاری و ژنتیکی کاملاً مدیترانه ای خواهند بود، ولی پسرانی که نواده ی اویند، همچنان کد ژنتیکی وی را حفظ کرده و به فرزندان پسر خود نیز منتقل می سازند.بنهابراین حتی اگر گمان کنیم سیدهای ایرانی دارای تبار عربی می باشند، ناممکن است بتوانیم امروزه آنها را عرب بپندازیم.

از دوست گرامی فرهنگی-تاریخی-صنعتی نیز سپاسگزارم.

ناشناس گفت...

از پاسخ شما بسیار خوشحال شدم اما باز هم سوالاتی برایم پیش آمد اول اینکه چگونه می توانم از تبار خودم مطلع شوم مثلا آیا آزمایش خونی هست تا تبار را نشان دهد یا دلایلی غیر از حدس و گمان وجود دارد تا سید بودن را منکر شود و دوم اینکه چطور می شود کد ژنتیکی دورگه عرب باشد آنگاه ریختاری و ژنتیکی آرایی باشد؟
سوال آخر دوست بزرگمنش: آیا سایت یا کتابی در این مورد میشناسید که من آگاهتر شوم؟

بهرام گیان‌سپار گفت...

درود و سپاس؛
چنانچه بالاتر گفتم، حتی اگر به فرض "محال" شما دارای تبار عربی در 1400 سال قبل باشید، امروزه هیچ گونه اثری از تبار اعراب در شما نمی توان یافت. وانگهی کدژنتیکی در چنین مواردی اهمیتی ندارد. ای بسا یک زن آریایی به هنگام یورش وحشیان مغول، مورد تجاوز یک زردنژاد مغولیسان قرار گرفته باشد و فرزند پسری از این جنایت پدید آمده باشد. فرزند پسر نیز همچون آن شخص نوردیک-مدیترانه ای که بالاتر گفتم،همسری از میان ملت خویش برخواهد گزید و فرزند او نیز همین روند را در پیش خواهد گرفت. به گونه ای که پس از چند صد سال تقریباً هیچ گونه اثری از نژاد زرد در نوادگان آن شخص پیدا نخواهد بود، ولی نوادگان پسر همچنان کد ژنتیکی جد مغول خود را به فرزندان و نوادگان پسر خود انتقال می دهند، بی آنکه از نظر ریختاری-ژنتیکی مغول و زرد نژاد باشند.

پیرامون پرسش دیگرتان باید بگویم که شاید بتوانید با تست DNA از تبار خود آگاهی یابید، هرچند که به گمان من بی مورد است. چرا که هاپلوگروپِ J در اقوام مدیترانه ای (یونانیان، ایرانیان، سامیان سپید و اصیل، اقوام سپیدپوست شمال قاره آفریقا و ...) به فراوانی یافت می شود. (در کنار دیگر هاپلوگروپ ها ).

پیرامون آخرین پرسشتان هم بگویم که تارنمای "خاک و خون" بسیار به این مسائل پرداخته بود که شوربختانه توسط عوامل بلاگفا حذف شد. شاید بتوانید پاسخ خود را در لیست پیوندهای وبلاگ بیابید.

ناشناس گفت...

درود بر شما درود
یعنی این کد ژنتیکی در جایی تاثیر نمیگذارد (من که بعید میدانم)
در مورد دی ان ای من از کجا تشخیص بدهم که هاپلوگروپم چیست و اصلا در مورد این هاپلوگروپ کدوم منبع رو به من معرفی می کنید تا با این موضوع بیشتر آشنا شوم؟من خودم در سایتhttp://www.sto0p.com/forum تارنمایی بنام خاک و خون ایجاد کرده ام(در بخش تاریخ و فرهنگ)و مقاله های فراوانی که توسط بعضی از دوستان مثل اردشیر در اختیار دارم و به زودی در سایت قرار میدهم بدون شک حضور سبز شما باعث دلگرمی و افزایش سطح علمی تارنما میشود.و نکته آخر میخواستم سوالی از شما کنم:آیا بجز دنیای مجازی جایی را برای فعالیت سراغ دارید؟چون دیگر یارای سکوت ندارم و برای فعالیت هر خطری را بجان خریدارم

بهرام گیان‌سپار گفت...

درود
به گمان من اگر خیلی وسواس دارید، می توانید تست DNA بدهید. هزینه اش هم حدود 150 دلار است. اینجا را نگاهی بیفکنید: http://www.familytreedna.com/

هرچند که باز می گویم که نیاز نیست.

پیرامون نژادگرایی هم کتاب پربار "اردَشیر آزاده" با نام "خون؛ملت؛تمدن" را بخوانید که بسیار سودمند است.

لینک دانلود:

http://www.4shared.com/document/oOsZdmb7/___2.html

ناشناس گفت...

درود برشما درود
این کتاب بسیار برایم مفید خواهد بود
جهت اطلاع شما عرض کنم که من ساکن وطنم
لطفا به تمام سولات پست قبلیم پاسخ دهید
آیا کتاب دیگری در این رابطه در بساط دارید؟
باز هم از شما سپاسگذارم

ناشناس گفت...

که چی؟

حسن گفت...

سلام
وبلاگ خوبي داري
از اين كه به من سر زدي ممنون

فرهنگی‌ - تاریخی‌ - صنعتی گفت...

سلام دوست عزيز، سپاسگزارم كه به وبلاگ من سر زديد و نظر با ارزش تان را به يادگار گذاشتيد.
از همین حالا روز عرضه کردن نوشته شما را لحظه شماری میکنم
موفق و پیروز باشید.

ناشناس گفت...

به نگر من پارسیان اول اصیل بودند بعد از حمله اعراب بسیاری مردان کشته و زنان به نکاح اعراب درآمدند حدود نصف اصالت آریایی در اینجا از کف رفت شد عرب اریایی بعد از حمله چنگیز نیز باز مردان کشته شدند و زنان به نکاح سربازان چنگیز در امدند بعد هم تیمور و قص علهذا اکنون پارسیان ایران مخلوطی از مغول عرب آریایی هستند نمی دانم این چه شور بختی است درود

بهرام گیان‌سپار گفت...

درود؛
هرگز چنین نیست. اشتباه نخست شما نام بردن از "پارسیان" است و نه "ایرانیان"... خود ساسانیان، کشور خود را "ایران" و "ایرانشهر" می نامیده اند و قوم سالاری هم در شاهنشاهی اینان جایی نداشته.
دوم آنکه این درست که مردان زیادی کشته شدند، ولی اعرابی که در ایران جایگیر شدند، در خیزش ها و شورش های ایرانیان از دم تیغ گذشتند. چنانچه ابومسلم بسیاری از آنها را از دم شمشیر گذراند و دیگر کشتارهایی که ایرانیان از این تازندگان پلید کردند، در تاریخ ثبت است و نیازی به توضیح ندارد.

دیگر آنکه ریختار و ژنتیک ایرانیان کنونی هرگونه تصور آمیختگی با نژاد مغولیسان را برایشان غیرممکن می سازد. به جز اقوامی که تیپ "تورانیسان" (مخلوطی از نژاد زرد و سپید) را دارا هستند. همانند ترکمن ها... وگرنه باقی ایرانیان هیچ گونه آمیختگی با زردها ندارند.

ناشناس گفت...

درود ولی تا عربها از دم تیغ بگذرند کار خود را کرده بودند بدرود

ناشناس گفت...

ترکمنها که آمیختگی ندارند خالص نزاد زرد ترکمن هستند بحث از مردمی است که امروز درتهران و اصفهان و ... زندگی می کنند مغولها چند صد سال در اینجا حکومت کردند یعنی اثری از خود برجای ننهادند؟

بهرام گیان‌سپار گفت...

درود؛

شما چگونه نمی دانید که تیپ نژادی "تورانیسان" در میان ترکمن ها عمومیت دارد؟ تورانیسان هم به تیپی گفته می شود که آمیزی از نژاد "سپید" و "زرد" باشد. ترکمن ها هم چنین اند. اما به قول شما همین مردمی که در "تهران"، "اصفهان" و ... می زیند، اگر بنا بر گفته ی شما با مغولان آمیخته اند، چگونه است که ویژگی های ریختاری نژاد مغولیسان را ندارند؟ آیا گونه های پهن، بزرگ و برجسته، چشمان تنگ و پلک های کشیده، ابروان بسیار کم پشت و با فاصله، قامت بسیار کوتاه، جمجمه ی پهن و موی بسیار صاف و زبر در این مردمان پیداست که بگوییم آمیختگی مغولیسان دارند؟ هرگز!

پیرامون تازیان هم نیازی به بازگویی نمی بینم. شما آزادید که خود را تخم عرب بدانید، ولی ما به دلایل بی شمار می دانیم که از تبار تازیان نیستیم و همین ما را کافیست.

با سپاس.

ناشناس گفت...

حرفهای شما متکی به هیچ دلیلی نیست آن توصیفاتی که شما کردید اگر مردم تهران داشتند که عین مغول خالص می شدند نه آمیخته ترکمنها هم از اصیل ترین وبکر ترین های نژاد زرد هستند و هیچگونه آمیختگی در آنها هویدا نیست شما هم می توانی خود را آریایی خالص تصور کنی در حالی که زنهای مغولی و عرب در هسته سلولهایت خوش و بش می کنند

ناشناس گفت...

پس بنابر این وقتی دیگران هم فکر می کنند که آریایی نیستند باید برای آنها کافی باشد اصولا اریایی چیز گل و گشادی است که همه چیز را در خود جا می دهد افغانی هندی المانی روس و ایرانی چیز خوبیه خوشم میاد

بهرام گیان‌سپار گفت...

از سخنانتان که "افغانی" را در گروه "آریایی" جای می دهید، نیک پیداست که از کدام سطل آشغالی پیدایتان شده است.

ناشناس گفت...

سطل آشغال جایگاه نژاد پرستان آریایی چون هیتلر و شاهنشاه اریامهر است در گوشه کنارش هم جایی برای شما جوجه نژادپرستان پیدا خواهد شد نگران نباش

ایران پرست گفت...

به خشنودی پاک یزدان.

درود بر شما دوست گرامی و همکار ارجمند.

نخست سپاسگذارم از مهرت.

و سپس بایسته است که از شما یک سپاسگذاری ویژه درباره این نوشتارهای بسیار با ارزش داشته باشم.

بسیار ار انها سود جستم و بی گمان در نوشتارهای اینده تارنمایمم ئ در مقالات پسین از این نوشتارها استفاده خواهم کرد.

این روزها به دنبال مدارکی باستانی در باره موضوع یادش ده هستم و امید.ارم هرچه زودتر بتوانم که این نوشتارها را به ایرانیان پیشکش کنم.

راستی دوست من یک پرسش شخصی.

شما پان ایرانیست هستید؟؟؟

بهرام گیان‌سپار گفت...

درود بر شما و سپاس از مهرورزی تان.
در پاسخ بگویم که من اندیشه‌های پان‌ایرانیستی را پذیرا هستم، ولی بنا بر دلایلی تاکنون به حزب نپیوسته‌ام.

cadenzavaillant گفت...

How to play real money slots for free - Casinos Sites
Most of the 룰렛 프로그램 casino games available 가입시 꽁머니 사이트 are slots, such as blackjack, roulette, craps, 가입시 꽁머니 사이트 and other table games. Slot machines 에이스 포커 tend 메이플 슬롯 강화 to offer the most