دیرزمانیست برخي با تبليغات و دروغپراکنیهایی پایانناپذیر بر آنند نظريهاي را در ذهن ايرانيان فرو كنند مبني بر نورديك بودن ايرانيان باستان، اين نظريه به دو دليل بهدستِ تاريخفروشان و بهظاهر دانشمندان غربي ساخته و پرداخته شده است:
۱- نسبت دادن هرگونه تمدّن و پيشرفت بشري به نورديكهاي بلوند و چشمآبي و انتشار اين سخن پوچ كه ايرانيان باستان را نورديك معرفي كند و بهدیگرسخن نورديكهاي باستان را آفرینندهی تمدّنهايی چون هخامنشي بنمایاند.
۲- نماياندن ايرانيان كنوني به صورت مردمي پستنژاد و گرفتن حس اعتماد به خود از آنان براي جلوگيري از هرگونه خطر جديد و زایش حكومتي نیرومند و هراسناک همچون ایرانباستان كه ۱۰۰۰ سال تمام، اروپا را از دستاندازي به ايران و شرق جهان بازداشته بود و تهديد ميكرد.
بر كسي پوشيده نيست كه هم تازيان و هم اروپاييان دشمن خونين ما بوده و هستند، يوناني ها كه قومي هندواروپايي بودند، در زمان هجوم اسكندر گجستک چنان وحشيگري پيشه كردند و ويراني بر جاي نهادند كه دولت آشور تا به حال بر جاي ننهاده بود. چنان كتابهايي را به يغما بردند و سوزانيدند و چنان شهرهايي را ويران كردند و مردمانشان را به اسارت بردند که هیچ بیگانهای تا آن روزگار چنین نکرده بود.
حال بپردازيم به روميها : در طول ۷۰۰ سال متمادي امپراتوري روم كه متصرّفات گستردهي اروپاي باختری، شمال آفريقا، شام و آناتولی نتوانسته بود عطش غارتگري و كشورگشايياش را فرونشانَد، چشم به امپراتوري گستردهي ايران دوخته بود كه البته جز اينكه ايرانزمین دفنگاه سربازانش گردد كاري از پيش نبرد و تنها سودي كه از حملههاي بيرحمانهي خود مي برد، به دست آورد گور براي سربازانش بود. چه روميها و چه يونانيها هر دو قومي بيرحم، خونخوار و از نظر اخلاقی منحرف بودند. بیرحمی آنها دامان هممیهنان و همنژادان خودشان را نیز در بر میگرفت. بهگونهای که حتّا دولت شهرهاي باستاني يوناني به يكديگر رحم نداشتند و جنگهای خونین پلوپنزی نمونهای آشکار از این داستان است. اسكندر که امروزه به عمد «قهرمان یونانی» شناسانده میشود، ، شهر تب در يونان را به آتش كشيده و مردمانش را نیز کشتار کرده و بازماندگان این کشتار هولناک را نیز بَرده ساخت.
اگر ميبينيم اكنون آكادميهاي دنيا برآنند از اين دو حكومت حيلهگر و خونريز گذشته فرشتههايي مهربان و معصوم و تمدنساز بسازند، تنها از این روست كه براي امپراتوري باستاني ايران رقيبي بتراشند و در برابر ايران عَلَم كنند و به جاي ايران اين دو كشور را مهد تمدن جهان و اروپا جلوه دهند، تنها به اين دليل كه آنها در اروپا بودهاند و به نوعي "پدر تمدن اروپا" به شمار ميآيند.
حال بپردازيم به وايكينگها و ژرمنهاي باستاني. این دو گروه هم جز اينكه در جنگلها بزیند و به غارت و كشتار يكديگر دست یازند، هيچگونه هنري نداشتند. وحشيگري وايكينگها هم بر هيچكس پوشيده نيست كه چه بر سر اقوام متمدن و كشاورزان و دهقانان فقير اروپاي قرون وسطي ميآوردند. حال در شگفتم كه برخي از ميهنان نوشتارهاي آنان را نشخوار کرده و پسماندههای ذهن بیمار نوادگانشان را با بیشرمی تمام میگسترانند....
بیگمان چپاولگری ژرمن ها، وايكينگ ها و ساير اقوام کوچنشین اروپایی دستکمی از جنايات تازیان ندارد و از این رو اگر گذشته آنها را در برابر تاریخ شکوهمند باستانی ایران به هیچ بپنداریم، به خطا نرفتهایم و راه بیانصافی نپیمودهایم.
اکنون پرسشی در ذهن خوانندگان پدید آمده: نورديكيسم چيست؟ در تعريقي چکیده ميتوان گفت يك نظريهي ساخته و پرداخته شده كه تمام تمدّنهاي باستاني اعم از ماد، هخامنشي، اشكاني و ساساني را مربوط به نورديكها ميداند، علاوه بر اين تمدن هاي یونان و روم و ساير تمدن هاي درخشان جهان چون سومر را هم ازآنِ خود مي دانند، یاوهسرایی را تا بهجایی پیش بردهاند که برخی از آنها حتی اهریمنان خونریزی چون چنگیز خان و آتیلای هون را (دارای رگ نوردیک) معرفی کردهاند. از این پا فراتر گذاشته و تمدّنهایی چون مایا را نیز که در قارّهی آمریکا بودهاند ، با داستانسراییهایی کودکانه به خیال خود از آن خود ساختهاند...
آنها گاهی تمام نیاخاک تمدّنهای نامبرده را ازآنِ زیرشاخهی نژادی نوردیک میدانند و گاه به تازش موجی از مهاجران نوردیک و در اختیار گرفتن تودهی بومی و اکثریّت نژادی اشاره دارند. امّا گفتههاي آنها کاملاً پانترکیوار و فاقد هرگونه مدرک و سند تاریخی و علمی است و تنها در نقشههای خیالی ساختهی خود به رسم مسيرهايي از مهاجرت دروغین نوردیکها پرداخته اند تا ذهن خواننده را تحت تاثير قرار داده و گمراه سازند. اين نظریات دروغین كه سالهاست بدون كوچكترين مدركي تنها توسّط چند اروپايي متعصّب و نادان و زماني ميان نازي ها و نئونازیهای امروزی و زماني ميان ساير اروپاييهاي ژرمننژاد تكرار شده و میشود بنیادی نهچندان محکم دارد. ولی از بخت بد جمعي از همميهنانمان فريب سخنان پوچ آنها را خوردهاند، بي آنكه بدانند هدف آنها دزديدن تمدنهاي باستانيشان و بيهويت ساختن آنهاست.
يكي از دوستان نوشتاری پيرامون نژاد مردم ايران نوشته است كه شوربختانه اين سخنان دروغین و سست در آن راه يافته و اكنون به بخشهايي از آن اشاره ميكنم و آنها را بررسی خواهم کرد، شايد كه او بيش از اين فريب دشمنان اروپايي را نخورد و بداند همانگونه که تازيان تمدن ما را تا مرز نابودی پیش بردند، اروپاییان نیز ضربههایی جبران ناپذیر به میهن ما زدند.
از بخت بد در ايران گروههای نژادگرا به دلايلي بسيار جزئي با یکدیگر متحد نیستند و بعضي از اين گروهها تنها شده محلي براي به به و چه چه گفتن و بيشتر حركات منفي در برابر تمدن ايران و مردم ايران بی آنکه خود آگاه باشند.
رنگ موي طلايي و چشمان آبي و پوست بسیار سپید دليل بر برتري هيچ نژادي نبوده و نيست. معیار هوش و خلاقیّت مهم است و همچنین تمدّنسازی. اگر هم سخن از زیبایی نژادی باشد، در بحث زیباییشناسی اينها همگي نسبي هستند. در خود اروپا بیشتر مردم، مردان و زنانی با موی تیره را بیشتر میپسندند. اگر هم در پاسخ گفته شود سليقه ي آنها اينگونه است ، باز دليلي مي باشد بر رد سخن افرادی که نژاد نوردیک را برتر میدانند.
حال مي پردازيم به سخنان این شخص: (( سخنان ایشان در این پست با رنگ زرد مشخص می شود ))
« ....اولا متاسفانه مدارک بدست آمده از سالهای 700 قبل از میلاد به اینسو نشان می دهد که ایرانی ها به خاطر حس مردم دوستی خود همیشه با دیگر اقوام سفید که در آن زمان در ترکیه امروزی و یونان سکونت داشتند وصلت هایی انجام داده اند نمونه بارز این وصلت ها در تاریخ ازدواج پسر شاه هوخشتر , اختویگو با دختر شاه لیدیه بود که از ازدواج آنها بانو ماندانا مادر شاهنشاه بزرگ و تمام ایرانیان بدنیا آمد....»
مغلطهي تعميم جزء به كل در سخن شما آشکار است، چرا كه اين ازدواج ها محدود به خاندان پادشاهي بوده كه آن هم از چند مورد تجاوز نمي كند، علاوه بر اين در جهان باستان به دليل كندي وسايل حمل و نقل و تفاوت فرهنگ ها و زبان ها، جهان گردي و كوچ انفرادي به هيچ وجه مرسوم نبود و از اين روي ايرانيان نمي توانستند حتي به ميل خود با ليديايي ها اقوام آريايي آسياي كوچك بياميزند، ضمن آنكه آميزش فرضي آنها با آن مردمان به دليل يك ريشه بودن هر دو كوچكترين اختلاطي در دو نژاد ايجاد نمي كرد. ديگر آنكه آميزش ايرانيان با مردمان سامي نژاد به دليل فرهنگ بسيار متضاد هردو امري روياوار به نظر مي رسد. اگر شمال را هم در نظر بگيريم، در حكومت هاي باستاني ايران، اين سرزمين ها (شمال ايران و غرب درياي كاسپين) معمولاً زير سلطهي حكومتهاي سكايي و سارماتي بود كه هر دو آريايينژاد بودند و از نظر زبانی و نژادی ایرانی بهشمار میآمدند.
« ....مدارک و شواهد نشان می دهد که در زمان حمله اسکندر بربر به ایران متمدن آریایی های فراوان با یونانی هایی که نژاد سفید ولی بی اصالتی دارند باعث بروز ضعف در نژاد آریایی شد که نمونه آن در تاریخ نیز مشاهده شد و دیگر مردم ایران آن مردم بخشنده و بزرگوار زمان هخامنشیان نبودند بلکه طی سالیان مورد آزار و اذیت قرار گرفتن توسط قومی بنده کمی خشن شدن.....»
نرم خويي مردمي كه زير چتر حكومت هخامنشي مي زيستند، به دليل رفاه نسبتا مطلق آن دولت مقتدر بود. سربازان هخامنشي هم چون مادها، ساسانيان و پارت ها دلير بودند و در ميدان جنگ از دشمن نمي هراسيدند و دلاوري بسيار به خرج مي دادند، ضمن آنكه در دوران هخامنشي موردي پيش نيامده بود كه مردم ايران توسط قومي بيگانه تحقير شوند و همواره تحقير شدن يكي از عوامل خشونت است. نه اينكه نژاد يونانيان با ايرانيان مخلوط شده باشد و چنين چيزي را سبب شده باشد. ديگر اينكه مردم ايران اشكاني و ساساني وحشي و خشن نبودند. بلكه تنها در ميادين جنگ و براي دفاع از موجوديت، ميهن و شرف خود خشونت به خرج مي دادند؛ آن خشونت هم تنها در ميدان جنگ بود و خشونت و قدرت جنگاوری آنها همچون روميان و يونانيان خونخوار و ژرمن ها، گول ها و وايكينگ هاي باستاني مردمان غيرنظامي را در بر نمي گرفت كه آنها را قتل عام سازند و شهرهايشان را ويران كنند. ...
«.....طبق مطالعه آمارگیری های نژاد شناس ها و تحقیقات خودم و دوستان ما به این نتیجه رسیده ایم که نزدیک به 70% جمعیت ایران امروز را سفید پوست ها تشکیل می دهند و 30 % دیگر شامل دسته های زرد پوست و سامی نژاد و بعضا سیاه و حتی ترکیب شده با نژاد سفید هستند که در اقلیت قرار دارند.از این 70% سفید پوست ایرانی خالص بودن درصد آریایی بودن در 60% آنها به 6 از 10 و حتی کمتر نیز می رسد اما در 40% دیگر نزدیک به 25% شامل افرادی می شوند که موی بور دارند که تا زمانی که به بلوغ برسند رنگ مو تیره می شود و این خودش نشان ضعف ژن آریایی در این افراد است ولی در سفید پوست بودن آنها هیچ شکی نیست چرا که موی بور صرفا متعلق به نژاد سفید است, این افراد از خلوص نژادی 7 از 10 تا 8 از ده برخوردارند دسته 15% درصدی دیگر شامل افراد رنگین چشم بخصوص آبی پر رنگ و سبز هستند که در آریایی بودن آنها هیچ شکی نیست و مشخصات اولیه این افراد رو می توان به شرح زیر دانست:رنگ چشم آبی یا سبز(در نژاد ژرمن و نورد آبی و در نژاد کادوس سبز)پیشانی بلندرنگ موی طلایی بسیار روشن تا خرماییقد بلند(برای خانمها از 170 سانتی متر به بالا و آقایان 180 سانتی متر به بالا).....»
چند ايراد بزرگ در اين سخنتان پيداست كه به آنها اشاره مي كنم:
مهمترين ايراد آن آمارهاي غير رسمي و سفسطه آميز است. از اين گونه آمارها از دهان پانتركان و تازيان هم شنیده می شود و پیداست هيچ يك رسمي و حقيقي نيستند. خصوصيات نژادي كه شما نام برده ايد بيشتر به يك اروپايي شبيه است تا يك ايراني! اگر هم بگوييد نژاد مردم ايران دگرگوني يافته است، وجود مجسمه ها و سكه ها رديه اي بر سخن شماست. ( تشابه فرم اسکلت صورت با ایرانیان کنونی ) در ضمن نژاد كادوس يك اقليت بسيار كوچك است و مشخصاتش آنگونه نيست كه شما گفته ايد. ضمنا خود شما گفته ايد : "رنگ چشم آبي يا سبز" (در نژاد ژرمن و نورد آبي و در نژاد كادوس سبز ). خوب پس نژاد ايراني چه شد؟ چرا از اين نژاد نامي نبرديد؟ اگر رنگ چشم نژاد نورد آبي باشد، دليليست بر آبي چشم بودن تمام آرياييان اصيل؟ و ايرانيان؟
«....نفر سوم رو نیز در آخرین روزهای ماه تیر همین امسال در رشت کشف نمودم که خواهر یکی از متحدین ما در رشت بود که نمونه یک کادوس نژاد اصیل بود ایشون امتیاز نژادی A+ و خالصی 10 از 10 رو داراست که شاید اصیل نژاد ترین ایرانی باشد که من تا به امروز دیدم.....
مورد ترانه:رنگ پوست:سفید از نوع اول A+رنگ مو:طلایی کاملا روشن A+(در این مورد رنگ مو از زمان تولد زره ای تغییر نکرده)قد:188 سانتی متر A+ (اگر بخواهیم از نظر جنسی محاسبه کنیم قد ترانه خانم از کامبیز و کیان خیلی امتیاز بیشتری میاره بااینکه کمتر هستش)رنگ چشم:آبی تیره A+مدل پیشانی: بلند 7.8 سانتی متر A+گونه ها: کاملا خنثی A+جمجمه: 41 درجه A+نتیجه کل: A+ امتیاز خالصی نژاد:10در میان افراد دیگری که من در نظر داشتم که نامشون رو بنویسم چندین نفر دیگر که تعدادشون به 10 می رسید و جود داشتند که یکی پدرم و دیگری خواهرم بودند و خیلی دیگر از دوستان که امتیاز نژادی آنها از 8.4 آغاز می شد و به 8.9 می رسید....»
پس طبق اين آمارهاي شما كوروش بزرگ عرب بوده است؟ پادشاهان ايراني كه همه تیره چشم و تیره موي بوده اند عرب يا ترك بوده اند؟ شما سوژه هاي مورد نظرت را با نژاد نورديك مي سنجي و سپس نتيجه گيري مي كني و آنگاه نام "ايراني خالص" را بر آنها مي نهي. تمام مجسمه ها، سكه ها، نقاشي هاي روي كوزه ها و ظروف و اظهارات مورخان سوري ، ارمنی و بیزانسی دوران ساساني، به تیره مو و تیره چشم بودن ايرانيان باستان اشاره دارد. در واقع اكثر دسته هاي نژادگرا در اروپا ايرانيان كنوني را "رنگين پوست" و پست نژاد مي خوانند. در صورتي كه تمدن خودشان جز وحشي گري و كشتار و غارت و ويرانگري هيچ دستاورد ديگري نداشته است و معلوم نيست كه دليلشان براي حرامزادگي پيشه كردن و تاختن ایرانیان چیست؟
«...اول از همه قبل از اينکه بخواهيم تصميم بگيريم آريايي ها چگونه مردمي بودن بهتر است اول به اين موضوع توجه کنيم که اول در کجا سکونت داشتند.راستش در مورد اين بحث چندين نظريه وجود دارد تعدادي از افراد آريايي ها را به سرزمين هاي شمال روسيه در سيبري نسبت داده اند تعدادي محل سکونت آنها را اسکانديناوي مي دانند و بعضي دانشمندان ايراني اولترا ناسيوناليست اصلا فلات ايران را محل سکونت اين اقوام مي دانند که کمي از واقعيت به دور است...»
كاملا بر عكس، اسكانديناوي را منشا اين اقوام دانستن به دور از واقعيت است، اين دروغها از سوي همان نورديكيست هاي متعصب جعل شده تا گذشته ي وحشيگري خود را با اين چيزهاي واهي بپوشانند، چرا که اكنون بيشتر دانشمندان راستين متفق القول هستند كه منشا آريايي ها قفقاز و ارمنستان مي باشد كه در واقع مي توان آن را جزئي از فلات ايران و سرزمين ايران دانست.
هنگامي كه اين چرندگويان مي گويند تمدن هاي ايران، سومر، مصرباستان، توسط آن موطلايي ها و چشم آبي ها به وجود آمد، پس چرا در خود ژرمانيا و اسكانديناوي چنين تمدن هايی شكل نگرفت؟؟؟ حتما به اين پرسش من پاسخ دهيد
«...بعضي ايران ستيزان و غالبا آخوندها و وابستگان به رژيم براي نابود کردن ناسيوناليسم ايراني که تنها دشمن آنهاست بر اين اساس استدلال دارند که ايراني ها هيچ نسبتي نژادي با مردم ساکن شمال اروپا ندارند اما همين علم زبان شناسي و واقعيت هايي که با آن ثابت شده به اندازه کافي به مانند کشيده اي به دهان کثيف اين تازي پرستان منحوس بوده و دومين مدرک اثبات ما نزديکي نژادي رنگ پوست سفيد در ايران در کنار وجود غالبا پيشاني هاي بلند و موهاي معمولا بور و غير سياه است...»
در اين كه تازي گرايان درصدد نابودي فرهنگ و ناسيوناليسم ايراني هستند شكي نيست، ولي همان اندازه كه آنها در راه نابودي تمدن ما كوشيده اند، اروپاييان هم از هيچ كوششي براي نابودي ما فروگذار نكردند، به نمونه اي از اين كوشش ها در زمان يونانيان و روميان اشاره كردم، ضمن آنكه از هم پاشيده شدن ايران در دوران ننگين قاجار به دست همين اروپاييان بود. در ضمن شما به نكته اي اشاره فرموديد كه خود به خود رد است و قضاوت را بر عهده ي خوانندگان مي گذارم :
«...وجود غالبا پيشاني هاي بلند و موهاي معمولا بور و غير سياه است...»
از تمام دوستان مي خواهم اينبار كه به خيابان گام نهادند، نگاهي به مردم بيندازند و ببينند "اين معمولا" كه ايشان مي گويد در كجاست؟ نكند از بيم بي نژادان در خانه هايشان خود را زنداني كرده اند تا به دست آنها بلايي بر سرشان نيايد؟ بيش از ۹۵ درصد مردم ايران داراي موهاي تيره و چشمان تيره هستند. رنگ پوست آنها هم گرچه سپيد است، ولي چون مردم شمال اروپا "شيربرنج مانند" نيست. اين است كه بي هويتان اروپايي ما را "پست نژاد" مي خوانند.
«...اگر به تاريخ روم از زمان ژوليوس سزار نگاه کنيم ميبينيم که حدودا تمام اقوام غرب و شرق و جنوب مطيع حکومت قدرتمند روم شده بودند اما از سويي در شمال مردمان در ژرمانيا يا همان آلمان امروزي خواب خوش را از رومي ها دزديده بودند و در شرق نيز مردمان قدرتمند و جنگاور پارت رومي ها را در جبهه هاي مختلف در هم کوبيده بودند... »
كاملا بر عكس، ژوليوس سزار در نبردهاي بزرگي چون Alesia، Bibracte , Gergovie و.... چنان شكست سنگيني بر گول ها وارد كرد و آن چنان ارتش آنها را در هم كوبيد كه در تمام دوران امپراتوري روم نتوانستند قدرت خود را تجديد كنند، ضمن آنكه در سال ۵۸ قبل از ميلاد مسيح ژرمن ها در نبرد Vosges شكست بسيار بدي از سزار خوردند. لژيون هاي رومي حدودا 30 هزار نفر بود، اما شمار نيروهاي ژرمن به 70 هزار تن مي رسيد. ولي با اين وجود ژرمن ها به شدت در هم كوبيده شدند. ولي تقريبا هم زمان با اين نبرد در نبرد كاره در خاك پارت روميان بيش از ۴۲ هزار نفر بودند و پارت ها حدود ۱۰ هزار نفر.ممكن است نيروهاي كمكي هم در سپاه سورنا بوده باشد، ولي هر چه بوده به بيش از ۵ هزار نفر نمي رسيده است. ولي پارت ها با وجود تعداد كمتر علاوه بر درهم كوبيدن قواي روم، پروكنسول روم كراسوس و پسرش را كشتند و روم چنان در وحشت فرو رفت كه تا چند دهه جرات قدم نهادن در خاك پارت از او سلب شده بود. مقایسه ی شاهنشاهی اشکانیان که حتی برخی از مورخان آن دوران، آن دولت را مقتدر تر از روم می دانستند، با ژرمن های آن دوران که کوچکترین تاثیری بر سیاست جهان نداشتند ، نه تنها نادرست، که نابخردانه است.
«...حال به فاکتور هوش مي پردازيم در ميان هوش اين مردمان گشتن کاري سخت باشد اما ما اين را ميدانيم که مادها زياد قوم باهوشي نسبت به ديگر آريان نبوده اند...»
اين سفسطه ها ديگر چيست؟ "همه مي دانيم" به چه معناست؟ كه مي داند؟ جز شما كه جاي "من مي دانم" آنها را جمع بسته ايد چه كسي چنين سخني گفته؟ جالب است! وايكينگ هاي نورديك و مردم اروپاي شمالی كه جز غارتگري و كشتار و ويرانگري هيچ هنري نداشتند از مادها كه نخستين امپراتوري ايران را بنيان نهادند و دولت خونريز آشور را برانداختند باهوش تر شدند؟ چگونه چنين نتيجه گرفتيد؟ جدا از وايكينگ ها و ژرمن هاي باستاني، گولها، داكي ها، و ساير اقوام اروپا چه دستاورد علمي به بشريت هديه كردند ( در دوران باستاني ) زماني كه شهرهاي شكوهمند ايراني به دست امپراتوري ماد متحد گرديد و با برافتادن دولت آشور به يك امپراتوري تبديل گشت ژرمن ها كجا بودند و به چه مشغول بودند؟ آيا چون حيوانات در جنگل ها نمي زيستند و به كشتار يكديگر مشغول نبودند؟ زماني كه كوروش بزرگ جهان متمدن را زير يك پرچم آورد اين اقوام كه مي گوييد چه تمدني را بنا نهاده بودند كه ما از آن بي خبر هستيم؟ نكند در زير زمين باشد ! حالا اين اقوام وحشي از مادهاي آريايي نژاد كه كوروش از طرف مادر منسوب به آنهاست برتر شدند؟
«...اگر در ميان آريان امروز به دنبال هوشنمد ترين بگرديم بدون غرض ورزي مي توانيم دست بر روي ژرمن هاي آلمان بگذاريم...»
ژرمن ها به دليل دسترسي به امكانات كامل و بسيار دانشمندان بسياري پرورش داده اند، اگر ايران كنوني هم داراي امكانات آنها بود، اكنون جهان از دانشمندان ايراني پر شده بود و همين اكنون هم دانشمندان بزرگ ايراني در جهان كم نيستند،. به قول خود شما كافيست نگاهي به تاريخ بيندازيم تا ببينيم زماني كه ايرانيان دانش را به جهانيان عرضه مي كردند ژرمن ها به چه مشغول بودند. همينطور ساير اروپاييان
«...همانطور که در مقاله قبلي ذکر کردم اين مردمان نزديک ترين نژاد را به پارسهاي باستان دارند و اصولا يک دسته از آنها به ايران نيز آمده بود و آن دسته در کرمان امروزي ساکن شده بودند و اگر معناي لفظي کرمان را بخواهيم به اول ببريم مي بينيم که کرمان نيز ژرمانيا يا گرمانيا خوانده مي شده که بعد از اسلام تبديل به کرمان گشته...»
نخست آنكه نبايد گول شباهت هاي ظاهري را خورد، خوب اگر بخواهيم با همين استدلال شما قضاوت كنيم، مي توان گفت مردم گيلک با مردم گاليك اروپا از يك ريشه هستند، و صدها سخن ديگر كه مي توان با توجه به اين شباهت هاي جزئي و اتفاقي گفت. اين نوع استدلالات در واقع از نوع استدلالات پان تركي مي باشد كه به محض ديدن يك شباهت جزئي و صدالبته تصادفي يك نتيجه گيري كلي مي كنند.
«امروز آريايي هاي جهان در شرق از فقر فرهنگي و نژادي مي نالند اما در غرب آريايي ها متمدن ترين مردم و همينطور خوشبخت ترين آنها هستند به طوري که طبق آمارگيري خوشبخت ترين مردم دنيا به ترتيب: دانمارکي ها . سوئيسي ها . ايسلندي ها و سوئدي ها هستند و همانطور که ملاحظه مي کنيد يک کشور سياه نژاد يا حتي اسلاو و لاتين در اين ميان حضور ندارد»
خوشبختي آنها به دليل ثروت بيكران كشورشان و همينطور دولت آنهاست، اروپا ثروتش را از همان مستعمرات و غارت آنها به دست آورده است و دليل ثروت و خوشبختي كنوني آنها به فلاکت كشاندن ملت هاي بيشمار است ( از جمله ايران آريايي )
در ضمن پيشنهاد مي كنم سري به وبلاگ آقاي اردشير آزاده بزنيد ، در اين صفحه در مقاله ي مکتب نوردیک گرایی و ژرمن های باستانی با استفاده از اسناد و مدارك معتبر ثابت نموده اند كه مو طلايي هاي چشم آبي در ميان ژرمن هاي باستاني در اقليت بوده اند....نه اكثريت.
پاينده ايران .....كوبنده كاويان !
- بهرام گیانسپار ( آریانژاد )