۱۳۸۹ اردیبهشت ۳۰, پنجشنبه

تمدن یونان و روم

درود؛


امروزه در غرب هنگامی که سخن از تمدن می رود، تنها بر آنند که از "روم" و "یونان" سخن گویند، و باز هنگامی که سخن از تمدن های بسیار کهن به میان می آید، تنها به مصر، سومر، بابِل، آشور و ... اشاره دارند. حال بنگریم آن تمدنی را که مدام از آن دم می زنند و آن را به عنوان تمدن و پیشینه ی اروپا، مدام به رخ جهانیان می کشند. مدام از دموکراسی آتن در یونان باستان سخن می گویند، خود من دموکراسی را جایگزینی مناسب برای جمهوری انیران اسلامی نمی دانم، ولی مسئله اینجاست که چگونه می توان گفت در کشوری دموکراسی حاکم می باشد، در حالی که شماره ی بَردگان آن کشور از شهروندانش بیشتر است؟ بَرده نه تنها هیچ اختیاری از خودش نداشت، بلکه جانش نیز در اختیار ارباب بود و حکومت آتن هیچ گاه نمی توانست یک نفر را به جرم کشتن برده اش مجازات کند. برده داری یونان باستان تنها در جهت مادی پیش نمی رفت، برده داری جنسی کودکان و پسر بچگان نیز به شدت رایج بود. یونانیان که مدام با یکدیگر در حال ستیز و نبرد بودند، به خودشان هم رحم نداشتند و پس از غلبه بر یکدیگر، پس از کشتن دشمنانشان، زنان و کودکانشان را اسیر می کرددند و به بردگی می گرفتند. سپس زنان را مورد تجاوز قرار می دادند و پسران جوان را به بیگاری (کار بدون مزد) وا می داشتند و پسربچگان را به عنوان برده می فروختند. این پسربچگان تا که خردسال بودند، مورد سوءاستفاده ی جنسی قرار گرفته و در بزرگسالی نیز به بیگاری وا داشته می شدند. حکومت آتن هم هیچ گونه حقوقی برای بردگان قائل نبود. چه تفاوتیست میان این جنایت یونانیان و عثمانیانی که کودکان اسیر را به عنوان خدمتکار حمام به برده داری جنسی وا می داشتند؟




ایرانیان باستان هرگاه بر شهری دست می یافتند،حتی "اگر" دست به تاراج می گشودند، اگر شهر را با خاک یکسان می کردند ، اگر مردان را از دم تیغ می گذراندند، هیچ گاه به این جنایت کثیف دست نمی یازیدند. چگونه می توان کشوری را مهد تمدن و آزادی دنیا نامید، در حالی که در سرتاسر تاریخش جز از ویرانی و کشتار و غارت و تجاوز خبری نیست؟ یونان را بزرگ کردند، تا نقش هخامنشیان را کمرنگ جلوه دهند. حال آنکه مقایسه یونان با ایران عهد هخامنشی هرگز درست نیست. شاهنشاهی جهانی ایران را نمی توان با یونان مقایسه کرد، یونانی که تنها از چند دولت شهر تشکیل شده بود و دولت شهرهایش هم پیوسته با یکدیگر در ستیز و نبرد بودند. یونان باستان هیچ گونه تاثیر کمرنگی نیز بر سیاست جهانی نداشت. تنها اَبَرقدرت جهان، ایران هخامنشی بود که بیشتر جهان متمدن آن روزگار را زیر پرچم داشت و شعار (یک حکومت، یک ملت، یک پادشاه) در آن به راستی پیوسته بود.




شاهنشاهی جهانی هخامنشی از میان رفت، عصری دیگر فرا رسید. این بار نه همچون مورد دولت شهرهای کوچک یونان و امپراتوری هخامنشی، بلکه دو اَبَرقدرت پیش روی یکدیگر بودند که پنجه در پنجه یکدیگر افکنده و بیش از هفتصد سال پیاپی با یکدیگر نبرد کردند. نبردی سهمگین و پیوسته که پایانی بر آن نمیشد اندیشید. در این پیکارهای خونین، ایرانیان چنان هراسی از خود در دل رومیان افکندند که سبب شدند مورخان دیرین روم پیرامونشان چنین بگویند :

"باید با شگفتی، دلیری و جسارت پارتیان را نگریست، آنها جسورانه با تکیه بر دلاوری و تهور خود، بر دشمنان برتر خویش چیرگی یافتند و آنان را به زیر فرمان خویش گرفتند، حتی حکومت روم زمانی که اوج قدرت خود را می گذراند، 3 بار با قدرتمندترین سردارانش بر آنها تاخت و در هم شکست و در نتیجه دریافت که ایرانیان یگانه مردمانی اند که نه تنها با رومیان برابرند، بلکه فاتح رومی ها به شمار آیند... - ژوستن"


ولی غربیان سخن خود رومیان را نیز به فراموشی سپرده و ایران اشکانی و ساسانی را در مقابل روم به هیچ پنداشته اند، مگر پژوهش گرانی بی طرف که شوربختانه انگشت شمارند. در فیلم های غرب، در کتاب ها و در نقشه ها، همواره به گونه ای "روم" را نمایش می دهند که گویی یگانه ابرقدرت جهان آن روزگار بوده و با غرض ورزی خاص خود، همواره ایران را به حاشیه می رانند.  برای نمونه در بسیاری از تارنماهای تاریخشان هنگامی که می خواهند امپراتوری روم را به روی نقشه نشان دهند، بخش غربی ایران نیز جزو قلمرو رومیان است، (دیگر:1 و 2) این در حالیست که بخش غربی ایران تا رود فرات، تا پیش از هجوم مسلمین و حتی تا مدت زیادی پس از آن، همواره ایرانی نشین بوده و مهم تر آنکه پایتخت اشکانیان و ساسانیان جایی نبوده،مگر همین بخش غربی ایران. این چه نوع فریبکاریست که پایتخت ایران را به رنگ قلمرو دشمن در می آورند؟ این خطای بزرگ تاریخی چگونه از یک پژوهشگر بر می آید؟ مگر آنکه برخواسته از حس ایران ستیزی او از روی عمد بوده باشد؟ ممکن است ایراد گرفته شود که دلیل نشان دادن بخش غربی ایران به عنوان قلمرو روم، این است که تیسپون در عهد اشکانیان به دست رومیان افتاده است. ولی نکته اینجاست که این فتحی بسیار زودگذر بود و رومیان نیز شکست خورده و سپس با تلفات بسیار به سوی شمال غرب میانرودان عقب نشستند. این پیروزی زودگر که  حتی نام پیروزی هم نباید بر آن نهاد، چگونه باید به عنوان آخرین حد گسترش امپراتوری روم نام بگیرد؟ این چشم پوشی بر حقایق نیست؟ چرا باید این فتح زودگذر را به عنوان قلمرو روم نشان بدهند و اینگونه نام ایران را به حاشیه برانند؟ اگر بنا باشد بر چنین پیروزی زودگذر و ناپایداری –آن هم در حد تعیین شاه دست نشانده و متحد بر سرزمین مورد نظر – چنین نامی بگذاریم، در مورد تصرف بیش از 95 درصد خاک روم خاوری در دوران خسروپرویز چه باید گفت؟ چگونه است وقتی که می خواهند قلمرو ساسانیان را نشان دهند، خاکشان از رود فرات فرات فراتر نمی رود؟ حال آنکه نواحی آسیای خُرد، سرتاسر شام، مصر و لیبی بیش از 20 سال در تصرف ارتش ایران بود.




ولی می بینیم که جهان با ایران و ایرانی دشمن است. این توهم توطئه و تراشیدن دشمن خیالی نیست، دشمن به راستی وجود دارد. اینکه حکومت دشمن خیالی بتراشد به ما مربوط نیست؛ یاوه گویی و دشمن تراشی توهم گونه ی آنها سبب به فراموشی سپردن دشمنان راستین ایران نخواهد شد. ما دشمنان راستین ایران زمین را در هم خواهیم کوبید و به یاوه گویی های آنها اعتنایی نخواهیم کرد.


خوی ایران ستیزانه‌ی غربیان از یک سو و تازی‌گرایی حکومت از سویی دیگر دست به دست هم داده تا جهان اینگونه از ایران و ایرانی نفرت حاصل کند و همواره در تلاش باشد که گذشته پرشکوه این کشور را به هیچ بگیرد.


اگر جمهوری انیران اسلامی اندکی به تاریخ پرشکوه ایران می پرداخت، دیگر نیازی نبود که چشم به قلم غربیان باشیم تا اندکی از تمدن دیرینمان سخن گویند؛ ولی چنین نخواهد شد، چرا که اساس و ریشه این حکومت بر اساس تازی گرایی و عرب دوستی شکل گرفته است.


پاینده ایران!

۱۲ نظر:

اسپنتمان گفت...

با درود بر شما دوست گرامی
بهترین نوشتاری که تا کنون درباره ی دروغ پردازی یونانیان درباره ی تمدن ایران به چاپ رسیده است کتاب سترگ "یونانیان و بربرها" نوشته ی امیر مهدی بدیع است. بسیار نکو خواهد بود چنانچه به نوشتار آن بپردازید. با سپاس
بدرود

بهرام گیان‌سپار گفت...

درود بر شما؛
سپاس بابت معرفی، بی گمان خواهمش خواند.

masis گفت...

سلام هموطن
ممنون از اظهار لطفت در نظر ارسالیتان به وبلاگم
پاینده ایران

یزدان صفایی گفت...

درود بر شما
ضمن تبریک بابت به راه اندازی این تارنگار و سپاس از این جستار خوب،من نیز پیشنهاد اسپنتمان را به شما تکرار میکنم
سپاس

بهرام گیان‌سپار گفت...

درود بر شما
سپاس.

هم وطن گفت...

درود
با پستی درباره هویت ملی در غوغای جهانی شدن
چشم در راه هم...[قلب]

انوش گفت...

با درود،
وبلاگ وزین شما در پیوند وبلاگ: / جنبش برداشت دروغ ها از تاریخ ایران / و چندین وبلاگ دیگر قرار گرفت. سلامت و پیروز باشید.

فرهنگی‌ - تاریخی‌ - صنعتی گفت...

با درود

جستار ارزشمندی بود.
موفق و پیروز باشید.

ناشناس گفت...

خیلی عالی بود
اسکندر گفت که اگر نصفه سربازان من ایرانی بودند کله دنیارو فتح میکردم
حالا ایران چقدر متمدنانه رفتار کردو کله دنیا رو با سردارانش فتح نکرد !!
امریکا با 500 سال قدمت کشور اول و ما با 3000 سال قدمت کشور ضعیفیم اونم از دیدگاهه همین کشورا

ناشناس گفت...

سلام بهرام جان آآآآآآآآآه ه ه ه ه ه ه ه ه

Mahdi Ahmadi گفت...

مشکل تو اینه خیال میکنی همه چی توی ایران اتفاق افتاده! وقتی دمکراسی رو جایگزین مناسبی برای جمهوری اسلامی نمیدونی مگه منطقت حالیت میشه؟

Mahdi Ahmadi گفت...

دمکراسی آتن ناقص بود! اما سعی کردند و مسیری در اختیار ما گذاشتند که کاملش کنیم اسلام چه مسیری جلوی ما گذاشت؟ خلافت؟؟ خود جمهوری هم بخشی از دمکراسیه که آتن بنیانگذار آن بود