۱۳۸۹ خرداد ۵, چهارشنبه

داستان نبرد زنجیریان (ذات السلاسل)

 درود بر ایرانیان آزاده و میهن پرست.
  بسیار شده است که شاهد بوده ایم که مسلمانان و تازی گرایان همواره از نبردی نام برده اند که بنا بر گفته ی آنها، در آن جنگ نفرات سپاه ایران توسط فرماندهانشان با زنجیر به یکدیگر بسته شده اند تا از برابر سپاه تازیان نگریزند و یا توان پیوستن به آنها را نیز نداشته باشند. آنها همواره در تلاشند که این نبرد را به رخ ایرانیان امروزی بکشند و با نادیده گرفتن سه جنگ سهمگین و سرنوشت سازِ قادسیه، جلولاء و نهاوند ، ایرانیان آن دوران را دوستدار تازیان و آئین تازیان نشان دهند. حال آنکه همان سه نبرد سرنوشت ساز همگی پس از نبرد ذات السلاسل رخ داده اند. ولی آنها می خواهند بگویند که امپراتوری ساسانی حتی توان گردآوری یک سپاه خودجوش را نداشت و از این روی ناگزیر به زنجیر کردن سربازان ارتش ایران بود، آن هم سربازی که غرور جنگی اش زبانزد مورخینی بود که سال های سال در جبهه ی رومیان، با ساسانیان جنگیده بودند. چگونه می توان جنگجویی را به زنجیر کرد، حال آنکه همان جنگجو می بایست با توان آزاد و میدان حرکت کافی و خستگی کم و روحیه جنگی بالا با دشن پیکار کند؟ حال سخن این است: کدامین جنگاور می توانست در همان حال که به زنجیر بسته شده بود و سنگینی زنجیر آزارش داده و خسته اش می کرد، از چابکی اش می کاست و از همه مهم تر غرور جنگی اش را در هم می شکست، به نبرد بپردازد؟


جنگ ها و پیکارهای خونین دوران باستان امروزه شاید غریب جلوه کند و از این روی شاید جز اندکی ندانند که محال است بتوان ارتشی را با زور راهی نبردگاه نمود و  سپس برای بازداری از گریز نیروها، جنگاوران را چون بردگان در زنجیر کرد. حتی حکومت هایی که بردگان و غلامان را در ارتش به خدمت گرفته بودند، هرگز دیده نشد که در سخت ترین شرایط و دشوار ترین نبردها، به این شیوه ی شگفت انگیز و ناباورانه دست یازند؛ چرا که هر سردار جنگی بی تجربه ای نیز می دانست که نخستین معیار برای پیروزی یا شکست یک سپاه – معیاری مهم تر از شمار سپاهیان و تجهیزات آنها – همانا روحیه جنگی جنگجویان است و کافیست که روحیه آنها به وسیله ی عاملی از درون یا برون در هم بشکند و آنگاه در از هم پاشیدن و متلاشی شدن سپاه تردیدی نمانَد.


حال چگونه می توان اندیشید که سرداران دلیر ایران که تجربه ی نبردی چند صد ساله را با رومیان و اقوام وحشی کوچ نشین داشتند و این تجربه را نسل اندر نسل از گذشتگان به ارث برده و بر آن افزوده و به آیندگان داده بودند، از چنین اصل بدیهی و ابتدایی میدان جنگ بی خبر بوده باشند؟ چرا نباید در گزارش های مبهم مورخان اسلامی – که هیچ سند دیگری جز قلم خودشان تائیدگرش نیست – تردید نمود؟ برای چه باید تمام سخنان آن فاتحان خونخوار و ستمگر را چون وحی تاریخی پنداشت؟ مگر شرایط میدان جنگ همواره یکسان و ثابت بود که فرمانده ی سپاه بتواند با اطمینان، یگان های ارتش را در نقطه ای متمرکز ساخته و آنها را به زنجیر کند؟ مگر بنا بر احتیاطات لازم برای جلوگیری از محاصره سپاه و یا حمله به دو جناحین، فرمانده ناگزیر به دگرگون سازی گاهاً لحظه به لحظه ی آرایش جنگی نیروها نبود؟ یگان های ارتش با آن زنجیر های سنگین چگونه می توانستند آرایش نظامی خاصی را برگزینند و یا در صورت وخیم شدن اوضاع به صورت منظم عقب نشینی کنند؟ چگونه می توانستند در صورت شکست دشمن آنها را دنبال کرده و بازگردآوری نیروهای پراکنده دشمن را مانع شوند؟ آیا به زنجیر کشیده شدن سپاهیان این امکان و فرصت طلایی را به مسلمانان نمی داد تا به سادگی و بدون آنکه با کوچکترین پایداری مواجه شوند، چناح چپ و راست ارتش ایران را دور زده و آنگاه از پشت سر آنها سر برآورده و سپس از دو سوی بر آنها بتازند و به سادگی ایرانیان را در هم کوبیده و نابود سازند؟ ممکن بود که فرماندهان ارتش ایران آن دوران از چنین شیوه های جنگی بی خبر باشند؟


چگونه است که در این نبرد ایرانیان به دست افسرانشان در زنجیر می شوند، ولی در نبردهای سهمگین پس از آن که قابل قیاس با این نبرد کوچک نیست، ایرانیان به صورت خودجوش به سپاه ایران می پیوسته اند و خبری هم از زنجیر کردنشان توسط فرماندهان ایرانی نیست؟ آیا خِرَد آدمی می پذیرد در جنگی که هنوز ایرانیان طعم شکست را نچشیده بودند و تازیان نیز از نام و شکوه ساسانیان هراس داشتند، ایرانیان را به زنجیر بکشند؟ و سپس در سه پیکار خونین و هولناک پس از آن، ایرانیان به صورت خودجوش با تازیان بجنگند؟




و در پایان چند چند نکته را نباید از یاد برد:


  - نبرد ذات السلاسل در واقع نبردی بسیار بی اهمیت میان دسته های راهزن عرب و یک منطقه نظامی ایرانی در مرزهای جنوبی ساسانیان بود که عموم سربازان ارتش ایران را نیز اعرابی تشکیل می دادند که هنوز اسلام بر آنها تحمیل نشده بود.




 - حتی "اگر" به نوعی به اثبات می رسید که سربازان را در این نبرد به زنجیر بسته اند، باز هم برای جلوگیری از گریز یک نیروی انیرانی و عدم پیوستنشان به هم زبانان عرب خود بود و از آنجا که بیشترِ سربازان این مقر نظامی ایرانی را عرب های مسیحی تشکیل می دادند، نمی توانند نامی از به زنجیر کشیدن "ایرانیان" ببرند. ضمن آنکه اصولاً به زنجیر کشیدن سربازان هیچ تفاوتی با عدم استفاده ی از آنها در میدان جنگ نداشت و اگر فرماندهان ایرانی برآن بودند که جلوی پیوستن اعراب مسیحی را به هم زبانان خود بدین گونه بگیرند، چه نیازی بود که از همان ابتدا آنها را وارد میدان جنگ کنند؟




 - نبردهای قادسیه، نهاوند و جلولاء همگی نشان از پایداری گسترده و مردانه ی ایرانیان در مقابل تازیان مسلمان دارند. اگر ایران درگیر نبرد داخلی نبود، به سادگی می توانست بر تازیان چیره گردد، ولی با وجود اینکه قلمرو شاهنشاه یزدگرد سوم - به دلیل مدعیان تاج و تخت داخلی - از چند ایالت فراتر نمی رفت، و  باز با وجود اینکه توان نظامی ایران در اثر جنگ های داخلی در هم شکسته بود، باز هم 3 نبرد بزرگ و خونین را با تازیان شاهد هستیم که ایرانیان به صورتی پرشور با تازیان جنگیدند و دلاورانه در راه میهن کشته شدند. شورش گسترده و همگانی ایرانیان در دوران خلفای تازی را نیز نمی توان از نظر دور داشت.


جاوید ایران!

۲۰ نظر:

یزدان صفایی گفت...

درود بر شما
گفتار ارزنده بود، این نوشتار را با ذکر منبع در تالار گفتگوی امرداد نقل خواهم کرد.
سپاس

آذرباد گفت...

درود
شاد و پیروز باشی

شاد زیوید

انجمن جوانان سپید پارس گفت...

به نام یزدان پاک

گزارشی زیبا و بجا را در تارنمای تان بارگذاری نمودید، با خرسندی شما را در پیوندهای تارنمای انجمن جوانان سپید پارس پیوند داده ایم، باشد که با گسترش فرهنگ نیک و خردمند ایرانی « ایران جهانی و جهان ایرانی » بیافرینیم .

با سپاس
پیوندهای مردمی – انجمن جوانان سپید پارس

امیر هخامنشی گفت...

من شما را با نام نبردگاه آریاییان لینک کردم خوش حال میشوم شما هم مرا لینک کنید با نام ایران کهن

iran parast گفت...

خشنوتره اهوره مزدا.

درود و ستایش بر شما دوست و همراه اریایی.

بسیار زیبا نگاشتید و خواندنی.درباره ی پیوند تارنماهایمان با شما هم سو هستم.شما را با نام نامی نبردگاه اریاییان لینک کردم.مرا با نام ایران پرست لینک کنید.


شاد و همایون باشید


www.arabsetiz.blogfa.com

شمارش معکوس گفت...

سلام.تبادل لینک کنیم؟سبز باشی.

سياوش رهايي گفت...

بهرام گرامي بسيار خشنودم که باشندگي دوباره ات را در دهکده ي جهاني مي بينم.
پاينده ايران

آريا گفت...

درود
بدون شك به همين صورت است كه گفته ايد.
تازيان را هيچگاه نميتوان با پارسيان مقايسه نمود. به ناچار دست به دروغ پردازي ميزنند. كه البته از بزرگترين گناهان در دين زرتشت دروغ است.
آريا

سعيد گفت...

درود
آپــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ ـــــــــــــــــ ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــدم

کوروش گفت...

سلام

با مطلبی در مورد علامت فروهر بروزم.



تا سلامی خدانگهدار[گل]

ناشناس گفت...

دوستان گروهی از بی خردان در حال توطئه بر علیه ایران عزیز ما هستند و نقشه شوم تجزیه ایران را در سر دارند به ما بپیوندید تا پاسخ این یاوه گویان را بدهیم

avanmehr.blogfa.com

زیبا گفت...

سلام دوست عزیز از وبلاگ ایرانویج با وبلاگ شما آشنا شدم و متوجه شدم واقعا یک ایرانی متعصب هستید ...باید مقایسه کرد اوضاع اجتماعی ایرانِ زمان حمله رومیان و اسلام را ....اوضاع ایران مقارن حمله اعراب مسلمان اوضاع آشفته ای بود اختلاف طبقاتی بیداد می کرد این اختلافات طبقاتی را شاهان ساسانی به وجود آورده بودند نه دین زرتشت.. مردم ایرانِ زمان پادشاهی خسرو پرویز و مخصوصا یزد گرد سوم مردمی بی چاره بودند هر نهضتی در آن زمان اگر می آمد که خلاف گفتار و عمل شاهان بود و شعار عدالت و برابری و آزادی سر می داد مردم به آن می پیوستند و همان جنگ ذات السلاسل را بوجود می آوردند .....دوست عزیز تعصب همیشه خوب نیست

زیبا گفت...

www.hirssa.persianblog.ir

بهرام گیان‌سپار گفت...

درود

به استناد به تاریخ باید گفت که پس از نهضت مزدکیه، پادشاهان ساسانی (به خصوص انوشیروان، هرمزد و خسروپرویز) تغییرات بزرگی را در وضع جامعه آن روز ایران پدید آوردند و نتیجه آن شد که برای نخستین بار یک طبقه "متوسط" به صورتی گسترده پای به وجود نهاد.در دوران خسروپرویز این گونه اصلاحات به اوج رسید و نتیجه آن شد که آن پادشاه از قدرت بزرگان بسیار کاست و وضع طبقات پایین جامعه را بسیار بهبود بخشید. از همین روست که همان بزرگان عاقبت او را از میان برداشتند و باز از همین روست که نام این پادشاه بزرگ برای همیشه در قلب توده های ایرانی باقی ماند.

ميهن پرستان گفت...

بادرود
با آرزوي ايران بزرگ و سربلند و پيشرفته و مردمي خرد پيشه.
پاينده ايران

کوروش پرست گفت...

با سپاس از لطف شما هموطن آریایی
در پناه اهورا مزدای میهن پرست












... کوروش پرست...

یزدان گفت...

درود

چندی به دلیل شرکت در آزمون های پایان ترم، نبودم...
اکنون با "یک شعر و سه نسخه" به روزم

گلکار گفت...

سلام دوستان ایرانی
من یک عرب ساکن اهوازم. نمیدانم چرا اینگونه به مردم عرب نگاه میکنید اگر ظلمی در گذشته بر شما یا بر ما وارد شده این مال گذشته است بیایید به ایران امروز نگاهی کنیم که در آن نه تنها ما عربها در زیر بدترین ظلمها زندگی میکنیم بلکه شما فارسی زبانان عزیز هم درشرایط خوبی نیستید.مذهب/فرهنگ و گذشته هر قومی برای آن قوم و ملت مهم و محترم است ولیکن نباید سبب شود احترام متقابل از بین برود.من درسته از نژاد عرب هستم ولی دوستان خوبی از دیگر زبانها دارم و آنهایی که در خوزستان در مجاورت عربها زندگی کرده اند خوب میدانند که اینجا عربها با فارسها و دیگر زبانها مشلی ندارند.البته آدم خوب و بد در هرجایی پیدامیشه خصوصا در جایی که ظلم و تبعیض بیشتر باشه مثل همین استان خوزستان.
در آخر با احترام به دیگر ادیان به آیه ای اشاره میکنم که در آنخداوند میفرماید:
احسنکم عند الله اتقاکم
بهترین شما نزد خداوند باتقواترین شماست.
بدرود
به وبلاگم حتما سر بزنید منتظر شمادوستان هستم

بهزاد گفت...

سپاس
بسیار ارزنده
گسترش میدهم

mojtaba mostafavi گفت...

سلام این دولت برایه همه چی‌ پول دارند ولی‌ نه برای یارانه‌ها . هی‌ میگن نیروی هسته‌ای تو نگو ما باید از حالا به بعد هسته بخوریم چون از خورشت الو فقط هستش گیرمون میاد. ما نیروی هسته‌ای می‌خواهیم بزنیم تو سرمون. نه قدرت خرید داریم نه میتونیم از حالا با بعد جایی برویم چون اقایون بنزین را حسابی‌ بالا بردند. آقای احمدینژاد حق نفت ما که گفتی‌ سر سفره هر خانواده ایرانی‌ میاری کو؟ همه رو دادید به عربهای سنی تو غزه بخورند تا عکستون رو همهجای فلسطین بزنند. نه نیروی اتممیت رو می‌خواهیم نه کمکت به غزه. یادت نره که همین ما بسیجیهایی که همه یارانه‌ها رو ازشون بریدی ما باعث شدیم که جنابعالی هنوز رئیس جمهور باشید.