بایسته است از حکومتی سخن گویم که ایران را سرور جهان گردانید ، تازشها و لشگرکشیهای پایان ناپذیر و سهمگین رومیان را پس زد و شكستهاي بسيار سنگيني بر آنها وارد آورد، دیوار جانداراش که ارتش یکپارچه و نیرومند ساسانی بود، با آن دلاورمردان در مرزها جان میفشاند تا ایرانزمین را از گزند وحشیان مغول-ترک ، تازی ،رومی و هر انیرانی دیگری برهاند.... حس میهنپرستیِ ایرانیان را سازمان داد و از نژادهگان و نخبهگان ایرانزمین نیرویی ساخت كه امپراتوران روم در پس دیوارهای سطبر و کوه مانند خود از آن میهراسیدند ، تازش پیشگیرانهی ایرانیان به خاک امپراتوری روم در زمان شاهنشاه خسروپرویز تمام سرزمینهای آسيايي و خاور آفريقا را از چنگال این اهریمن بزرگ باختر زمین برون آورد و چه بسا اگر ایرانیان میتوانستند با یک نیروی دریایی نیرومند از بسفور بگذرند، تختگاه روم خاوری نیز به دست دلاوران ایرانزمین گشوده میشد.
شاهنشاهی ساسانی، دانشمندان بسياري را پروراند و كتابها و دانشهای بسياري را گردآوری کرده و در هم آمیخت. آزادي دانش و آزادي اندیشه را تا بهجایی پیش برد كه دانشمندان و فلاسفهي یونانی از امپراتوري روم خاوری به شاهنشاهی ايران پناه ميبردند تا به دور از نادانی رومیان که به دلیل حکومت دینی-مسیحی خود با اندیشههای فلسفی یونان به ستیز برخواسته بودند، در دانشگاه بزرگ گُنديشاپور به دانشاندوزی بپردازند. پادشاهان ساسانی قدرت را نه برای خود، بلکه بهر میهن و همنژادان خود میخواستند. بر همین روال یک شاهنشاه ساسانی پیدا نشد که چون واپسگرایان سامی و خونریزان رومی و یونانی خود را پیامبر و یا خدا و یا خدازاده بخواند. (همانند اسکندر مقدونی که مدعی شد زئوس خدای خدایان با مادرش آمیخته و او نتیجه این همآغوشیست )، شاهنشاهان ساساني خود را چون پدر مردم ميدانستند و به فرزندان میهن خود مهر میورزیدند. در زمان شاپور ساسانی قدرت نظامي و فرهنگي ايران چنان به اوج رسید كه تا آن روزگار ديده نشده بود، لشكريان روم در هم شكستند و در مرزهاي ايران پيروزي هاي بزرگي کارنامه ارتش ایران را زینت بخشید. اين پیشرفتهای شگفتآور شاهنشاه را به گفتار این سخن برانگیزاند که بگوید : « شمشیرهایمان مرزها را میگشاید،دانشمان مغزها را میشکافد و فرهنگمان دل ها را مینوردد.... »
شاهنشاهی ساسانی، دانشمندان بسياري را پروراند و كتابها و دانشهای بسياري را گردآوری کرده و در هم آمیخت. آزادي دانش و آزادي اندیشه را تا بهجایی پیش برد كه دانشمندان و فلاسفهي یونانی از امپراتوري روم خاوری به شاهنشاهی ايران پناه ميبردند تا به دور از نادانی رومیان که به دلیل حکومت دینی-مسیحی خود با اندیشههای فلسفی یونان به ستیز برخواسته بودند، در دانشگاه بزرگ گُنديشاپور به دانشاندوزی بپردازند. پادشاهان ساسانی قدرت را نه برای خود، بلکه بهر میهن و همنژادان خود میخواستند. بر همین روال یک شاهنشاه ساسانی پیدا نشد که چون واپسگرایان سامی و خونریزان رومی و یونانی خود را پیامبر و یا خدا و یا خدازاده بخواند. (همانند اسکندر مقدونی که مدعی شد زئوس خدای خدایان با مادرش آمیخته و او نتیجه این همآغوشیست )، شاهنشاهان ساساني خود را چون پدر مردم ميدانستند و به فرزندان میهن خود مهر میورزیدند. در زمان شاپور ساسانی قدرت نظامي و فرهنگي ايران چنان به اوج رسید كه تا آن روزگار ديده نشده بود، لشكريان روم در هم شكستند و در مرزهاي ايران پيروزي هاي بزرگي کارنامه ارتش ایران را زینت بخشید. اين پیشرفتهای شگفتآور شاهنشاه را به گفتار این سخن برانگیزاند که بگوید : « شمشیرهایمان مرزها را میگشاید،دانشمان مغزها را میشکافد و فرهنگمان دل ها را مینوردد.... »
و بهراستي اینچنين بود، ارتش ایران كه از جوانان دلاور و نژاده گردآوری شده بود، آماده بود تا هر گونه تازش بيگانگان را در هم بشكند و به کشورگشایی هم بپردازد، آوازهی دانشگاه بزرگ گُندیشاپور هم در جهان پيچيده بود. افزون بر این دانشمندان بسياري وجود داشتند كه اگر ما امروز نامي از آنها نميدانيم، تنها و تنها به اين دليل است كه در یورش وحشيانهي تازيان كتابها و کتابخانههای بیشماری در ايرانزمین نابود شد. در گذشته كتاب به شكل امروز نبود و چاپخانهاي هم وجود نداشت تا به آسودهگی بتوان يك كتاب را كپي كرد و انتشار داد، كتابها همهگی دستنويس بودند و از كتابهاي مشهور جز چند نسخه وجود نداشت. اين بود كه با نابودي آن چند نسخه كل كتاب از بين ميرفت. دو سیل ویرانگر و تمدنستیز سامی و مغول کشورمان را در هم کوبید، کشورهایی بودند که تنها با یک هجوم بیگانه در هم شکسته و به نیستی رفتند، ولی ما همچنان سرافراز ماندهایم و این همه کشتارگری ها و ویران گری ها کمر ملتمان را نشکسته است و این گواهی بر خون برتر ماست.
مارسلینوس مورخ و افسر رومی که در جنگهای رومیان و ایرانیان شرکت داشته ، در خاطراتش در مورد ایرانیان آنها را "دلیرترین اقوام روی زمین" می خواند.
مارسلینوس مورخ و افسر رومی که در جنگهای رومیان و ایرانیان شرکت داشته ، در خاطراتش در مورد ایرانیان آنها را "دلیرترین اقوام روی زمین" می خواند.
میهنفروشان و خیانتپیشگان همواره برآنند تا ایرانیان را نسبت به گذشتهی باستانی خوییش بدبین ساخته و هویت ملی-نژادی آنان را با اینگونه اندیشههای ناپاک ، مغشوش سازند. بر همین اساس این میهنفروشان درونی از ساسانیان به عنوان افرادی ستمگر و وحشی سخن می گویند و بدین صورت میخواهند تازیان خونریز را ناجی مردم ایران نام گذارند. حال آنکه کشتارهای ددمنشانهی تازیان و ویرانگریهای آنها بر هیچ کسی پوشیده نیست و خود مورخان عرب و مسلمان این دیوخویی ها را پذیرفتهاند و با افتخار از آن یاد کردهاند، چرا که ایرانیان یکتاپرست را "کافر" خوانده و از این روی از ویرانی شهرهایشان و کشتار مردمانشان خرسند بودند.
این نوشتار کوتاه، آغازی بر دیگر نوشتارهایی است که در آیندهی نزدیک پیرامون این حکومت نیرومند و پرافتخار خواهم نوشت... باشد که ایرانیان چهره راستین این شاهنشاهی را به چشم ببینند و بدانند که در دوران باستان ، این مردم ما بودند که توانستند بر جهان سروری یافته و حکومت کنند و چون ما هم بازماندگان همان مردم با همان ویژگی ها هستیم، بدون تردید ما نیز خواهیم توانست.
جاوید ایران!
۴ نظر:
درود
موفق باشی بهرام جان ادامه بده
با درود
آبانگان خجسته باد.
پاينده ايران
درود
خوندن کتاب ایران بزرگ، از رویه های 136 تا 141 را پیشنهاد میکنم
با مقاله ای به نام «مذهب ایلامی ها» به روزم
هفتم آبان ماه روز جهانی کورش بزرگ
موفق و پیروز باشید.
ارسال یک نظر